راه عشق به خداوند ( اثر عشق مجازی در عشق حقیقی )
عشق مجازی نموداری از عشق حقیقی است و آدمی تا مراتب عشق مجازی که سر تا پا مادی و جسمی است نه پیماید به عشق حقیقی که کاملا معنوی و روحی است پی نمیبرد چنانکه جامی حکیم و شاعر ایرانی قرن نهم در این باره می گوید :
متاب از عشق رو، گرچه مجازی است / که آن بهرحقیقت کارسازی است
شنیدم شد مریدی پیش پیری / که باشد در سلوکش دست گیری
بگفت ارپا نشد در عشقت از جای / برو عاشق شو آنکه نزد من آی !
که بی جام منی صورت کشیدن / نیاری جرعه ی معنی چشیدن
ولی باید که در صورت نمانی / وزین پل زود خود را بگذرانی
چو خواهی رخت در منزل نهادن / نباید بر سر پل ایستادن !
ارایه درگاه پرداخت بانکی برای سایتهای اخبار ، شعر ، دانلود و وبلاگ های پر محتوای ایرانیبرای پیمودن این راه پر خطر و گذشتن از پل هوی و هوس نفس سرکش عزمی راسخ و نیروئی استوار لازم است، چه نفس اماره همینکه لذت آنی هوسرانی را چشید آزمند شده و پیوسته دنبال انجام خواسته خویش میرود و همواره فریفته صورت و خواهان زیست در سر پل کامیابی است و برای نمودار ساختن لذتهای عشق حقیقی همه عارفان، در آثار و سخنان و اشعار خود برای رسیدن به آن آرمان مقدس، آن را عاریه گرفته و همه جا از جام و ساغر و ساقی و دلبر و می و باده و شاهد و ساده سخن گفته اند و خم خانه را خانه دلدار شناسانده و خرابات را محفل انس و محبت دانسته و پیر خرابات ومغ رهرشد و خراباتی پنداشته و مخ بچه را راه نما و راهبر شناخته و سمتی و بی هوشی را رسیدن به وصال معشوق شمرده و زلف معشوق را زنجیر اسارت و دانه خال اورا نقطه الفت و نکته محبت وا بروی اورا محراب عبادت دانسته و همه این استعاره ها و کنایه ها برای چشیدن لذت فیض روحانی و رسیدن بوصار جمال سبحانی بکار برده اند، چه که در غیر این صورت، عاشق شیدا در بیان حال زار خود ناتوان و در پیمودن راه رسیدن به دل داده خود، سرگردان می ماند و نمیتوانست مست وحدت را تفسیر و از خود بی خود شدن را بچه نحو تعبیر کند و گرفتن جام شراب ریحانی از دست ساقی روحانی را چسان بنمایاند و رهبری مرشد واصل را برای مرید سالک بچه حسالی عیان سازد و عشق حقیقی را که جز عشق خدائی نیست با چه عبارت و کلمه ای به تشنگان چشمه حقیقت و گمگشتگان وادی حیرت آموخته و راه رسیدن به سرچشمه معرفت و رهائی از بیابان گمراهی و ضلالت را نشان دهد.
عشق ( بشری و عشق خدائی در بشر )
در اینجا برای روشن شدن این امر پیچیده و درهم و اثبات اینکه عشق خدائی مانند ( عشق بشری ) از هردو سو است و در حقیقت معاشقه است قسمت مختصری از ( اصول اساسی روان شناسی ) مرحوم کاظم زاده ایران شهر فیلسوف خداشناس و عارف حقیقی را اقتباس و نقل می کنیم:
(… عشق نفسانی و حیوانی بشر که پرتو ان در برابر نور عشق خدائی مانند روشنائی کم شب تاب در برابر آقتاب است با یک فکر باریکی درباره عشق خدائی تواند داد، لیکن کسی که در همه زندگانی بوئی از عشق مجازی بشری نبرده و به حریم آن وارد نشده یعنی عاشق و بی دل نگشته هرگز از ماهیت عشق بهره مند نشده و نمی شود!
آری تا پروانه، گوشه پروبال خود را در شعبه شمعی نسوزانده باشد از ذرات آتش آگاه نخواهد شد لیکن سوز آتش عشق خدائی قابل قیاس با سوز شمع جهانی و عشق انسانی نیست ! …
بگفته حافظ :
تر از پیرهن زرکشم مبین چون شمع / که سوزها است نهانیف درون پیرهنم
به همین سبب، عشق نفسانی را خداوند در نهاد ادمی نهاده و آتش دل سوز انرا در کانون وجود او افروخته تا بدان وسیله ورزشی کرده و از عشق خدائی بوئی به مشام جانش برسد و نشانی از این جهان جاودانی و از آن عشق سبحانی دریابد … و راه انرا پیش گیرد تا شاید به نور حقیقت برسد و آن عشق خس و خاشاک حیوانی خود را بسوزاند ….
در اینجا ما انچه از عشق خدائی سخن گوئیم سایه ای بیش نیست و موجی از دریای خروشان است که ما را از آنچه در ژرف دنیا جوشان است آگهی نیست و بگفته لسن الغیب شیراز :
هزار جهد کردم که سر عشق بپوشم / نبود بر سر اتش میسرم که نجوشم
اگر نگاهی به ترقیات و تکامل نوع بشر در روی زمین بیندازیم میبینیم کهعشق انسانی ( مجازی) در آبادی این جهان و در نظم و آسایش زندگی انسان بزرگترین عامل و قوی ترین محرک بوده و همین عشق نفسانی با وجود ناصافی و آلودگی خود، بسی دلهای رنجور را شفا بخشیده و بسیاری از جانهای ناتوان را نیرو داده و توانا ساخته و همین عشق فانی، بساختگان را – زندگی را از نومیدی رهانیده و بسیاری از پیادگان راه سعادت و واماندگان بیابان غفلت را به سر منزل مقصود رسانیده است! اگر گرمی همین عشق بشری نبود زندگی ادمی افسرده و گل امید او پژمرده می شد …. که گفته اند : عشق مرکز عالم و محور ترقی و تکامل فرزند ادم است !
آری عشق تنها رشته ایست که همه افریدگان را به آفریدگار خویش می پیوندد و در این امر همه موجودات یکسانند و بدون این عشق، زندگانی مبدل به مرگ و جهان ویران می گردید، ازین رو همه آدمیان می کوشند تا ساغر دل خود را از باده زندگی بخش و روح افرا لب ریز سازند و فدای عشق شدن را عین سعادت می شمرند چنانچه حکم نیشابوری گوید :
عشقت زازل تا به ابد خواهد بود / بس کشته عشق بی عدد خواهد بود
فردا چو قیامت آشکارا گردد / هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود
اینکه در عشق مجازی اند : عشق دیده مرد را نابینا می سازد – حقیقت بزرگی در بر دارد یعنی که عشق دیده عاشق را از دیدن چیزهای دیگر می پوشاند و این عین راستی و حقیقت است زیرا عاشق دل باخته جز صورت محبوب خود چیزی در جهان نمی بیند و جز اواز او فدای دیگر نمی شوند عشق طوری پرده ( بی خودی ) پیش چشم او می کشد که گوئی جز او و معشوق او افریده ای در جهان نیست ….
برای چنین عاشق در این جهان دردی و رنجی جز دوری از آغوش محبوب خود نیست! چرا که سنگ پاره ها زیر پای عزم و شوق او مانند برگ های گل و لطیف ایند و تیرهای سرزنش مردم که دل اتشین او را هدف می سازند مانند اشعه آفتاب نوازش کنند و زندگی بخش می سازد و حرفهای درشت و حقارت امیز در دل او اثر نکند زیرا او نه ترس می شناسد و نه نومیدی و نه خطر بلکه عشق در دل وی قهرمانی آفریده که از همه این دیوها و غولها تواناتر است و عقل در مقابل آن قلم بطلان بر حکم خویش می کشد چون در دفتر عشق بابا خرد باز نشده و اندیشه خود بین را ببارگاه عشق راه نباشد.
آری همین عشق نفسانی ( مجازی ) بشر با وجود آلودگیها با شهوت حیوانی به تکمیل نقص انسانی خدمتهای بزرگی کرده و هنوز نوع بشر از اتش سوزان ان و از نور فراوان آن بی نیاز نشده، این آتش عشق نفسانی، نخست پاک و بی الایش بوده و ادمی از راه نادانی ( و هوی و هوس ) و سوء استعمال، قدسیت و نورانیت آنرا از میان برده و آنرا آلوده و فتنه انگیز و مایه فسادها و خرابیها ساخته است با وجود این هنوز در نهاد این عشق قدرتها و معجزه ها و سحرها نهفته که عقل کنونی بشری پی بر ان نمی برد ولی در نژاد آینده بشر و در اغوش تمدنی نو و پاک و بی غل و غشف این نهال باغ قدرت خدائی با کمال جلوه و زیبائی شکفته خواهد شد و جهان زندگی را با نسیم روح افزای خود خوش بو و جهان افرینش از چشمه قدرت او بهره مند خواهد شد زیرا که گل آدم با زلال این جوهر زندگانی یعنی عشق سرشته شده چنانکه خواجه شیراز گوید :
معمار وجود از نزدی رنگ دل عشق / در آب طبیعت گل آدم نسر شتی
حالا باید از خود پرسید در حالیکه عشق مجازی و نفسانی ادمی تا این درجه توانا و موثر و فیض بخش است، عشق پاک خدائی و حقیقی که از همه آلایشها پاک است چه قدرت سبحانی و سطوت روحانی باید از خود نشان دهد. آری عقل بشر از ادراک این همه قدرتها و اعجازهای درخشان عشق خدائی عاجز و ناتوان است.
یکی از صفات عشق خدائی این است که همه موجودات را بدون استثنا در زیر شهپر رافت و عطوفت خود جمع می کند و مانند مادری مهربان همه فرزندان بشر را در آغوش شفقت خود با شیر محبت می پرورد و در برابر لطف و عنایت او همه یکسانند نه دوست می شناسد نه دشمن نه شاه نه گدا نه زشت نه زیبا نه خاور نه باختر نه زمین نه آسمان چون در همه افریدگان اینه های جمال او هستند صورت خود را می بیند و در همه کارها و نرها و صنعتها و فکرها و نقشه ها نشانه از کمال خود می یابد چنانکه خواجه شیراز می گوید :
پیر می خانه سحر جام جهان بینم داد / واندر آینه از حسن تو کرد آگاهمم
تا اینجا از تراوش قلم پاک و روح نواز فیلسوف ایرانی ( ایران شهر ) مختصری اقتباس کردیم تا معلوم شود که همان عشق مجازی هم امروز در میان افراد شانس بشر متمدن مظهر هوی و هوس نفسانی گشته و سراپا نماینده شهوت حیوانی شده و در نتیجه ناپاک و آلوده و فتنه انگیز و فشاد امیز گردیده بطوریکه تمدن کنونی را به نابودی تهدید می کند و شاید آن زمان هم زیاد دیر و دور نباشد هرگاه به مندرجات کتاب ( مقام زن در افرینش ) تالیف نگارنده مخصوصا بخش اول و پنجم و عبرت مراجعه و درصدد رفع معایب و اصلاح مفاسد برآیند امید است که همین تمدن پخته و جاافتاده فعلی از خطر نابودی درامان و نیازی به طلوع تمدن نو در میان نژاد اینده بشر که فیلسوف ما پیش بینی کرده نباشد زیرا هر تغییری که در زندگانی بشری روی میدهد نتیجه اعمال و افعال و واکنش رفتار و پندار و کردار خود او است چنانکه در کتابهای آسمانی نیز این معنی مشهود و مصرح است خداوند به همه ماها توفیق دهد که در سایه آموزش و پرورش درست فرزندان ما با نزدبان عشق مجازی و نفسانی به اوج عشق حقیقی و خدائی برسند.