روانشناسی و تبلیغات

روانشناسی و تبلیغات

علم روان شناسی چهار وظیفه توصیف، تبیین، پیش بینی و تغییر رفتار را برعهده دارد. بنابراین، میتواند رفتارها و فرایندهای روانی انسان ها را در حیطه تبلیغات براساس این چهار وظیفه بررسی و در تمام ارکان و عناصر تبلیغ اعم از درونی، برونی، فردی، اجتماعی، نظری، مفهومی، عینی و … اظهار نظر کند.

عمده مباحثی را که در این مقاله با عنوان ویژگی های درونی شده مبلغ و نحوه اثرگذاری انها برکاویده است، عبارتند از: انگیزه، اعتماد به نفس، قدرت مشاهده گری خوب، آرامش روانی، انتقاد پذیری، یادآوری آثار منفی کم رویی و خلاقیت.

کلید واژه ها : روان شناسی، تبلیغات ، عناصر تبلیغ، مبلغ ، ویژگی های مبلغ.

ارایه درگاه پرداخت بانکی ePayBank.ir برای دانشجویان پزشکی ، پزشکان و اساتید دانشگاهیواژه تبلیغات در زبان فارسی در برابر واژه های چندی در زبان انگلیسی ، مثل پروپگیشن، پروپگاندا، ادورتایزمنت، میشن و … به کار رفته است. این واژه ها معانی متفاوت دارند: پروپگیشن یا Propagation به معنای اشاعه و ترویج و تکثیر و رساندن صحیح مطلب است و بار ارزشی مثبت دارد. پروپگاندا Propaganda به معنای تبلیغات توخالی و هیاهوی بی محتوا است و بار ارزشی منفی دارد. ادورتایزمنت Advertisement به معنای آگهی و پیام بازرگانی است که به خودی خود از نظر ارزشی، خنثی است، ولی چون غالبا محتواهای غیرواقعی در این قالب ارائه شده، در اذهان مردم بار منفی پیدا کرده است. میشن Mission به معنای تبلیغات دینی مسیحیت است.

از سوی دیگر در متون فارسی نیز اصطلاحات و واژه های گوناگونی به کار می رود که به نوعی با تبلیغات قرابت دارند. بعضی از انها عبارتند از : جنگ سرد، جنگ افکار، جنگ اعصاب، جنگ کلامی، جنگ روانی، افکار عمومی و استشراق.

در این مقاله، مراد ما از تبلیغات اگر چه بیشتر، ناظر به تبلیغات دینی روحانیون است. اختصاص به تبلیغات دینی ندارد، بلکه انواع دیگر تبلیغات را نیز در بر میگیرد. تبلیغات نوعی پیام رسانی است و در هر پیام رسانی، ارکانی مثل پیام دهندهف پیام گیرنده، پیام و ابزار پیام رسانی وجود دارد، البته اجزاء دیگری هم وجود دارند که رکن نیستند.

روان شناسی برحسب متعارف چهار وظیفه برعهده دارد: توصیف Description، تبیین Explanation، پیش بینی Prediction و تغییر Modification رفتار که تمام فرایندهای روانی انسان یا حیوان را در بر میگیرد.

تمام وظایف، شاخه ها و گرایش های گوناگون روان شناسی در ذیل همین چهار عنوان جای می گیردف هر چند این شاخه ها با هم متفاوت اند و وظایف دیگرگونی برعهده دارند.

بنابراین روان شناسی میتواند رفتارها و فرایندهای روانی انسان ها را در حیطه تبلیغات به صورت های چهارگانه پیش گفته بررسی کند، لکن در ارتباط روان شناسی و تبلیغات، این گونه بررسیهای تفصیلی و دقیق، متعارف نیست، بلکه روان شناسی به دو صورت زیر در خدمت تبلیغات قرار می گیرد که هر کدام به گوشه هایی از این چهار وظیفه مربوط می شوند:

  1. گاهی تبلیغات به صورت یک موضوع عینی و فرایند بیرونی، موضوع پژوهش روان شناسی قرار می گیرد و روان شناس، از دور به آن می نگرد و با روش های پژوهشی عینی، به سنجش آن پرداخته، با زبان کمیت و داده ها و تحلیل های آماری از آن سخن می گوید. این نوع پژوهش، مربوط به مصداق یا مصادیق مشخصی از تبلیغات است که در شرایط عینی ویژه ای صورت پذیرفته و تکرارپذیر است، و می شود در عناصر آن دست کاری کرد و با مقایسه نتایج پژوهش های مختلف نتایج کلی تری گرفت. جای این نوع پژوهش ها در تبلیغات دینی خالی است و حوزه های علمیه بسیار نیازمند آن اند.
  2. صورت دوم آن است که پژوهشگر روان شناسی به طور نظری و مفهومی با مطالعه در آثار علمی گرایش های مختلف روان شناسی، قانون مندهای روان شناختی را که ممکن است در تبلیغات به کار آیند استخراج کرده، در اختیار مبلغان قرار دهد تا آنان – اگر چه خود، روان شناس نیستندف لکن – فی الجمله متناسب با قوانین روان شناسی عمل کنند و در هدف خود موفق تر باشند. روان شناسی در مورد هر کدام از ارکان تبلیغات، یعنی پیام، پیام دهنده، پیام گیرنده، و ابزارهای پیام رسانی و دیگر عناصر تبلیغات، آموزه های بسیاری در اختیار می نهد، به عنوان مثال در مورد پیام دهنده، سه نوع رهنمود به دست می دهد:
  • ویژگی هایی که مبلغ باید به صورت درونی شده داشته باشد. این ویژگی ها بخشی از وجود اویند که به صورت ناهوشیار در کیفیت پیام دهی او اثر می گذارند و به کارگیری آنها نیازی به دقت و توجه ندارد. این ویژگی ها محصول زندگی گذشته شخص پیام دهنده اند و در تمام زندگی او جاری اند و اختصاص به جریان پیام دهی و تبلیغ ندارند. موضوعاتی مثل انگیزه، اعتماد به نفس، انتقاد پذیری ، خلاقیت ، اجتماعی بودن، کمرو نبودن، آرامش روانی داشتن و … از این قبیل است. در بحث از این ویژگی ها، بیش از اینکه روی سخن با خود مبلغ است، با ستادهای تبلیغاتی است که باید از ابتدا در گزینش و جذب افراد برای تبلیغات، به این ویژگی ها توجه داشته باشند.
  • ویژگی های قابل آموزش و اکتساب که مبلغ باید متصف به آنها باشد. این ویزگی ها را می شود با مطالعه و شرکت در دوره های آموزشی به دست آورد. این اوصاف، بسیار کلی اند و به امور جزئی نمی پردازند، بلکه در تمام تصمیم گیری ها حضور دارند و رنگ و بوی آنها در تمام پیام دهی های فرد احساس می شود. موضوعاتی مثل نگرش به تربیت الگویی، توجه به جایگاه هوض عاطفی، کلیت دینی، مهارت های اجتماعی، کیفیت اسناد، و توجه به نظریه انتظار – ارزش از این نوع هستند. بخشی از دوره های آمزوشی که برای مبلغان اجرا می شود، باید به آموزش این امور اختصاص یابد.
  • ان دسته از قانون های روانشناسی که مبلغ میتواند آنها را بشناسد و در موفقیت های جزئی و مشخص اجرا کند. لازم نیست این قانون ها بخشی از ساختار شناختی مبلغ شده باشند، حتی اگر مبلغ از زیربناهای نظری انها بی اطلاع باشد، میتواند آنها را به کار گیرد، این قوانین به شیوه دستورالعمل هستند و میتوان آنها را تکنیک های روان شناختی نامید، بعضی از این قوانین عبارتند از: تکرار Repeatation، تدریج Qradation، تعلق پذیری Blongingness، مواجهه Confrontationف غفلت جمعی Pluralistic ignorance، پخش مسئولیت Difusion of responsibility، غرقه سازی Flooding.

آنچه فهرست وار اشاره کردیم، فقط مربوط به پیام دهنده بود، روان شناسی در ارکان و عناصر دیگر تبلیغ نیز میتواند به طور جدی و تفصیلی، نقش افرین باشد. ما در این نوشتار فقط به بعضی از ویژگی های درونی شده مبلغ و نحوه اثرگذاری انها خواهیم پرداخت.

انگیزه Motive

انگیزه و نیاز به هم وابسته اند. مازلو نظریه پرداز مشهور انگیزش Motivation برای انگیزه های انسان یک سلسله مراتب قائل است که از سوی دیگر روان شناسان نیز تلقی به قبول شده است. این سلسله مراتب عبارت است از : 1. نیازهای فیزیولوژیک، 2. نیازهای ایمنی 3. نیاز به عشق و تعلق 4. نیاز به عزت نفس 5. نیاز به خودشکوفایی. او معتقد است این نیازها به همین ترتیب باید مورد توجه قرار گیرند، چرا که انسان به صورت پلکانی به اینها متوجه می شود. امکان ندارد کسی بدون توجه و ارضای نیازهای فیزیولوژیک ( در حداقل ها )، به نیاز خودشکوفایی متوجه شود و آن را ارضا نماید.

او با یک مثال، دیدگاه خود را چنین توضیح می دهد: فرض کنید در بیابان یا جنگلی، تنها و سرگردان رها شده اید. وقتی به خود می آیید، اولین نیازهایی که شما را متوجه خود می کند، نیازهای فیزیولوژیک ، مثل رفع تشنگی، رفع گرسنگی، و برطرف کردن درد است. اگر این نیازهای فوری، به هر ترتیبی برآورده شوند، از فوریت زمانی خارج می شوند و شما به فکر سرما و گرما، سیل و طوفان، موجودات درنده و حوادث خطرناک طبیعت می افتید، اما اگر آن قدر گرسنه یا تشنه باشید که زندگی شما در خطر باشد، به فکر ایمنی نخواهید بود، بلکه خود را به خطر خواهید انداخت و حتی در صورت ضرورت با حیوانات درگیر خواهید شد تا خود را از گرسنگی و تشنگی برهانید، و در حقیقت، ایمنی را فدای نیازهای فیزیولوژیک خواهید کرد. اما پس از ارضای نیازهای فیزیولوژیک، ایمنی هم برای شما اهمیت پیدا خواهد کرد ( نیاز به ایمنی ).

اگر یک غار مناسب پیدا کردید یا به هر صورت یک سرپناه برای خود فراهم آوردید و توانستید از خطرات مصون باشید، دیر یا زود احساس تنهایی خواهید کرد. ساختار روانی انسان به گونه ای است که تنها زندگی نمی کند، همدم و هم سخن می خواهد و اگر تنهایی، طولانی شود، به رنج می افتد. همین نیاز است که انسان تنها و مرتاض بیابان گرد را با بعضی حیوانات دوست می کند ( نیاز به تعلق و عشق ).

اگر تنهایی زایل شد و شما دوستی، همسری، و همدمی پیدا کردید و غم تنهایی را به گذشته سپردید، آن گاه نیاز بعدی ( نیاز به عزت نفس ) رخ می نماید. شما نیاز دارید که در روابط خود با همراهان، عزیز باشیدف محترم شمرده شوید، سخن و نظر و خواسته های شما مورد توجه آنان قرار بگیرد، دوستی های متقابل پا بگیرد. اگر نیاز به عزت نفس شما برآورده شد و در جمع دوستان و آشنایان، جایگاه مناسب یافتید، آن گاه نوبت می رسد به اینکه دیگر ظرفیت های درونی خود توجه کنید و آنها را شکوفا سازید، شکارچی حرفه ای شوید، جنگ جوی بی نظیر شوید، شاعر یا نقاش نامی شوید، مخترع و مکتشف شوید، از خخدمت کردن به دیگران لذت ببرید و ….

مبلغ دینی نیز تابع همین سلسله مراتب است. چرا که او نیز همانند سایر انسان ها است و تافته ای جدا بافته از دیگر مردم نیست. پذیرفتن این سلسله مراتب به این معنا است که انسان ها، اعم از پیام دهنده و پیام گیرنده، باید نیازهای پست خود را برآورده باشند تا به نیازهای عالی دین و دین داری نیز جزء آنها است بپردازند. یعنی هر فرد به همان مقدار که نیازهای ارضا نشده فیزیولوژیک و ایمنی و عشق و عزت نفس دارد، از احساس نیاز به دین داری فاصله دارد. یک مبلغ نیز باید نیازهای مراتب پایین تر خود را به میزان، نسبتا کافی ارضا کرده باشد تا نیازهای متعالی، از جمله دین داری را لمس کرده، با همه وجود به آن بیندیشد و دیگران را نیز به اندیشیدن درباب آن دعوت کند. اگر یک مبلغ با اندیشه بهره مندی های مالی به تبلیغ رود، و سودای سود داشته باشد، از نظر انگیزشی و سلسله مراتبی که مازلو طرح می کند، هنوز مبلغ نیست، بلکه در مراتب پایین تر سیر می کند. در اینجا دو نکته، گفتنی است.

  1. مازلو معتقد است << اگر چه پس از ارضا شدن نیازهای پست، به سمت سطوح بالاتر پیش می رویم، اما نکته قابل توجه این است که هرگاه نیازهای عالی و ذوق و سلیقه ها و ارزش های متناسب با انها رسیدیم، این نیازها میتواند مستقل شوند و دیگر به رضامندی نیازهای پست تر متکی نباشند. چنین افرادی، حتی ممکن است به رضامندی های اولیه نیازهای پست که حیات عالی آنان را امکان پذیر ساخته است، با بی اعتنایی و تحقیر آمیز نگاه کنند.>> نمونه های فراوانی برای تایید این گفته وجود دارد. بسیاری از بزرگان دین، و حتی شخصیت های بزرگ غیر دینی بی آنکه نیازهای فیزیولوژیک خود را براورده کرده باشند، در اوج نیازهای عالی و شکوفایی سیر میکرده و امنیت و حتی حیات خود را فدای ارزش ها و نیازهای متعالی می ساخته اند، البته داشتن چنین حالتی، در گرو آگاهی و هوشیاری دایم به آن ارزش ها است. مازلو معتقد است اگر بخواهیم ادراکمان از ارزش های انسانی،آلوده نشود، و در ادراکمان از طبیعت، جامعه یا خودمان حضور داشته باشد، تنها راهی که در اختیار داریم این است که در همه اوقات نسبت به این ارزش ها آگاهی کامنل داشته باشین . در واقع عبور از سلسله مراتب انگیزه ها، در حکم یک نردبان است که برای اولین بار باید از آن عبور کنیم و بالا برویم و به ارزش ها برسیم، اما وقتی به پله های بالاتر رسیدیم، ممکن است آن مراتب آن قدر برای ما مطلوب باشند که دیگر هیچ گاه به مراحل قبلی اهمیت ندهیم، میل به بازگشت ندشاته باشیم و همواره در همان اوج بمانیم
  2. مبلغان باید از یک سو باید تلاش کنند تا به انگیزه های متعالی دست یابند و آنها را حفظ کنند و انگیزه های پست تر را فدای انگیزه های متعالی سازند. باید از این نردبان بالا رفت و دیگر، پله های پایین را در مرکز توجه خود قرار ندارد./ ستادهای تبلیغاتی نیز باید مبلغانی را گزینش و حمایت کنند که به انگیزه های متعالی نزدیک ترند و آمادگی رسیدن به ان را بیشتر دارند. از سوی دیگر باید توجه داشت که همه افراد، به آن مرحله نمی رسند و اگر قرار است تبلیغات دینی صورت پذیرد، باید نیازهای اولیه مبلغان برآورده گردد. اگر مبلغان از برآوردن نیازهای اولیه زندگی خود حتی در حد متوسط جامعه درمانند، و همواره در اندیشه و دغدغه داشتن خانه و حقوق و یک زندگی معمولی برای خود و خانواده خود باشند، نمیتوانند مبلغ خوب و موفقی باشند. مبلغ دینی باید نه فقط برحسب وظیفه نهادی خود به شکل رسمی و تعریف شده و در زمان و مکان خاص و با مخاطبان خاص، کار تبلیغی بکند، بلکه باید به گونه ای باشد که وجود او گفتار او و رفتار او و اندیشه ها و حساسیت های او، در همه زمان ها و مکان ها و با همه مخاطبانش، در خدمت تبلیغ قرار گیرد، اگر به بازار، دید و بازدید، مسافرت، تفریح و مسحد و … می رود باید چونان مبلغ باشد. این مهم، حاصل نمی شود مگر اینکه همه زمینه ها و شرایط به گونه ای فراهم شود که مبلغان به سوی انگیزه های متعالی سوق پیدا کنند.

اعتماد به نفس

دو مفهوم اعتماد به نفس و عزت نفس، قرابت معنایی و رابطه مستقیم و مثبت دارند، به طوری که با ازدیاد یکیف دیگری هم زیاد می شود و برعکس، اما مترادف نیست. << ارزیابی از خود پنداره خویش برحسب ارزش کلی آن، عزت نفس نامیده می شود، به عبارت دیگر عزت نفس، میزان ارزشی است که ما برای خود قائل هستیم >>. اعتماد به نفس یعنی اینکه شخص احساس کند دارای توانایی و کفایت است.

عزت نفس، ما را از دست یازیدن به امور نامطلوب باز می دارد، ماهیت بازدارندگی دارد، اما اعتماد به نفس، ما را به کارهای مطلوب و بزرگ، و رو به رو شدن با مشکلات بر می انگیزاند و ماهیت ایجایی دارد. اگر بخواهیم فرزندان ما دذر بزرگسالی و در مواجهه با ناهمواری های زندگی، اعتماد به نفس خود را از دست ندهند، باید پایه های عزت نفس آنان را زا کودکی محکم کنیم.

از ویژگی های بسیار ضروری یک مبلغ، اعتماد به نفس بالا است. مبلغ دینی میخواهد در ریشه ای ترین و اساسی ترین مسائل زندگی مخاطبان خود اثر بگذارد. اگر این تلاش و اقدام، با تردید و نوعی یاس و ناامیدی و احساس ناتوانی همراه باشد، به شکست می انجامد. او باید از همان اغاز آن چنان روحیه ای استوار داشته باشد که فعالیت خود را در حد منطقی و برنامه ریزی شده، قرین موفقیت بداند. اگر مبلغی مثل پیامبر اسلام (ص) اعتماد به نفس بالا نداشت، در همان سال ها و بلکه ماه های اول و با آن همه آزار و اذیت ها ناامید می شد و ناکام می ماند.

البته باید توجه داشت که وقتی از اعتماد به نفس و مثبت بودن ان سخن می گوییم آن را در مقیاس ادراکات و برنامه ریزهای انسانی ملاحظه می کنیم؟، یعنی فرد باید قوت و توانمندی و آمادگی های اکتسابی خود را در حد لازم برای انجام کار مورد نظر بداند و امید زیادی به موفقیت خود داشته باشد. لکن از دیدگاه اسلام، باید ضمن اعتماد به نفس، توکل بر خداوند متعال نیز نداشت، چرا که تمام علل و اسباب طبیعی و آقار انها با خواست خداوند جریان پیدا می کند. به عبارت ساده تر، توکل بر خداوند، نه تنها منافاتی با اعتماد به نفس ندارد، بلکه مکمل ان نیز هست و از دیدگاه اسلامی، امری ضروری است.

برای اعتماد به نفس پنج درجه میتوان در نظر گرفت:

  1. بالای واقعی
  2. بالای کاذب
  3. متوسط واقعی
  4. پایین واقعی
  5. پایین کاذب

نوع اول بسیار کمیاب و ایده آل است. پیامبران و ائمه – علیهم السلام – دارای چنین اعتماد به نفسی بوده اند. نوع سوم برای هر فردی، خوب و نشانه سلامت روانی است، اما سایر موارد، چونان بیماری است. اعتماد به نفس باید متناسب با خصوصیات واقعی فرد باشد. اگر از نوع چهارم بود، فرد باید با همان سازگار شود و زندگی کند و به هیچ وجه خود را بدست اعتماد به نفس کاذب بالا یا پایین نسپارد. چنین شخصی برای کار تبلیغ مناسب نیست، مگر اینکه بتواند اعتماد به نفس خود را به صورت واقعی بالا ببرد. مبلغ باید در حد متوسط، اعتماد به نفس داشته باشد و همواره در جهت تقویت آن نیز تلاش کند و از پیامبران و ائمه – علیهم السلام – الگو بگیرد.

اعتماد به نفس بالا و پایین، هر کدام آثار و نشانه هایی دارد. فردی که اعتماد به نفس بالا دارد:

  1. به موفقیت های خود شاد است.
  2. میتواند مستقل عمل نماید
  3. مسئولیت پذیر است
  4. ناکامی را تحمل می کند
  5. اهل شوخی است
  6. هدفمند است
  7. میتواند براورده شدن آرزوهایش را به تعویق بیندازد.
  8. به هنگام نیاز، درخواست کمک می کند
  9. فعال، پرتحرک و در بیان احساساتش ارتجالی عمل می کند
  10. آرام است و از عهده فشارها بر میآید

اما کسی که اعتماد به نفس پایین دارد:

  1. با احتیاط عمل می کند و از خطر کردن می پرهیزد
  2. بی دست و پا است
  3. زود ناامید می شود
  4. مرتب به پشت گرمی نیاز دارد
  5. زود تحت تاثیر قرار می گیرد
  6. از کلماتی مثل نمی دانم و اهمیت نمی دهمف زیاد استفاده می کند
  7. گوشه گیر است
  8. دیگران را مسئولیت شکست خود می داند
  9. طرد شده است و دوستان کمی دارد
  10. حس همکاری ندارد و عصبی مزاج است
  11. ارتباط برقرار نمی کند
  12. متکی و وابسته است
  13. گله و شکایت زیاد دارد
  14. به طور کلی منفی بین است

تقویت اعتماد به نفس، کاری مشکل است اما غیرممکن نیست و راه های علمی و تجربه شده ای برای آن ذکر می شود. مبلغ باید همواره در تلاش باشد تا اعتماد به نفس خود و مخاطبانش را بالا ببرد. از این روی مطالعه در این موضوع برای او ضرورت دارد. در اینجا به چند روش علمی از باب نمونه اشاره می کنیم

انتقاد باید روی رفتار متمرکز باشد، نه شخصیت فرد؛ مثلا نباید گفت << تو خیلی خودخواه هستی >> بلکه باید گفت << عصبانی می شوم وقتی دیر می کنی و تلفن هم نمیز نی>>. نبایدگفت << تو بچه بی شعوری هستی >> بلکه باید گفت << این بهم ریختگی و شلوغیف مرا کلافه می کند، لطفا اطاقت را مرتب کن … >>.

تشویق هم اصولی دارد که عبارتند از :

  1. باید روی رفتار متمرکز باشد، نه روی خصوصیات فرد.
  2. کلی گویی نباشد، به جای << تو کارت را خوب انجام می دهی>> گفته شود << خیلی خوشم آمد، امروز خودت لباست را مرتب کردی>>
  3. باید احساسات خود را بیان کرد، مثلا بگویید << خیلی از دریافت گزارش ماهانه تو هیجان زده شدم >>
  4. باعث نتیجه گیری مثبت فرد در مورد خودش بشوید، مثلا بگویید << از اینکه در آب دادن باغچه کمکم کردی؟ پیشرفت خوبی است>>
  5. اگر بچه را تشویق کلامی کردید، چند لحظه صبر کنید تا بچه بفهمد چه گفتید، آن گاه او را در آغوش بگیرید.
  6. با غافل گیر کردن بچه ها در حین انجام کار خوب، اعتماد به نفس آنها را بالا ببرید
  7. وقتی در انجام کاری همراهی می کنندف تشکر و قدردانی کنید.
  8. وقتی کار مثبت یا رفتار تازه ای را شروع می کنند، از انها قدم به قدم حمایت کنید.
  9. از خود، اعتماد و اطمینان نشان دهید
  10. موقعیت را بپرورانید
  11. خود را به مثبت گویی عادت دهید
  12. به بچه ها کمک کنید که احساسات خود را بیان کنند.

قدرت مشاهده گری خوب

از بین حواس مختلف، سه حس بینایی، شنوایی و لامسه بیشتر به کار تجربه جهان خارج می آید. به طور طبیعی، طریق دیداری، بیش از همه، ابزار احساس افراد قرار می گیرد، اما این امر برحسب تربیت و عادت افراد متفاوت می شود. هرکسی ممکن است یکی از این سه حس را بیشتر پرورده باشد. این مسئله در تخیل و در نتیجه در سخنان افراد نیز آشکار می شود. به طور مثال، آنان که تخیل و تفکر شنیداری دارند، می گویند << به من بگو چه اتفاقی افتاده است >> ، << به زودی صدایش در می آید >>، << می شنوم چه می گویی >> اما ان کسی که تخیل دیداری دارد می گوید << تصویر روشنی از مطلب ندارم >>،  << بزودی خواهیم دید که چه شده است >>، << این طور به نظر می رسد که … >> و دسته سوم، عباراتی این گونه دارند << نسبت به این موضوع احساس خوبی دارم >>، << روی نقطه حساسی دست گذاشتید>>، << احساس میکنم شما ناراحت هستید>> مبلغ نیاز دارد هر سه بعد را پرورش داده، از انها به خوبی بهره بگیرد.

مشاهده تک تک افراد، به صورت بالینی برای تشخیص نابهنجاری ها آن گونه که در روان شناسی بالینی از آن بهره برده می شود، مورد نیاز مبلغ نیست، اما در روابط بین فردی، جایگاه مهمی دارد، که ما بعضی از مباحث ان را در روابط غیر کلامی خواهیم آورد. لکن توانایی مشاهده دقیق به معنای عام از ضروریات کار مبلغ است. مبلغ نیاز دارد که از آنچه در اطراف او می گذرد، با خبر باشد و به محض ورود به حوزه تبلیغاتی خود، با اولین مشاهداتش، اطلاعات بسیاری به دست اورد، او اگر مشاهده گر خوبی باشد، از در و دیوار و کوچه و خیابان و نوع لباس پوشیدن مردم و نوع مغازه ها و مشتریان انها و … مطالبی از قبیل ، بافت جمعیتی ، فرهنگ شهری و روستایی، سطح سواد ، سطح دین داری مردم، نیازهای فرهنگی و دینی آنان، آداب معاشرت آنان و … به دست می آورد. نیز از تعداد مدارس، تعداد مساجد، تعداد نانوایی ها و … نکات و حقایق بسیاری متوجه می شود.

کسب مهارت در مشاهده گری مشکل است. یکی از مشکلات این است که تمایلات و تعصبات مشاهده کننده، در دیدن یا ندیدن بعضی جزئیات دخالت کرده، در نتیجه، ارزیابی اش را غیرعینی می سازد. اشکال دیگر به نمونه گیری و تعمیم دادن نتایج مربوط می شود. اشکال سوم به تفسیر ناصحیح ذهنی و ذهنی بر می گردد. طبیعی بودن فعالیت مشاهده شوندگان و بی خبر بودن آنان از این موضوع نیز یک ضرورت است، که فراهم کردن آن گاهی مشکل است. علاوه بر همه اینها نتایج مشاهده، ارزش مطلق ندارند، بلکه باید با شیوه های دیگر تایید و تکمیل شوند.

گوینده خوب بودن

پیام دادن اعم از سخن گفتن، نوشتن، نقاشی کشیدن و استفاده از هرکدام، از ابزارهایی است که از آنها سخن رفت. گوینده خوب، علاوه بر ویژگی های مربوط به همه پیام دهنده ها ویژگی هایی نیز دارد که به حیثیت گویندگی او بر میگردد.

بعضی از این ویژگی ها به شکل ظاهر سخن گفتن مربوط است، مثل به کار بردن الفاظ زیبا و آسان، جملات کوتاه یا بلند به تناسب موقعیت، کم یا زیاد کردن تن صدا، روان و بدون معطلی سخن گفتن، به دبنال وازه ها نگشتن، به موقع سکوت کرد و به موقع سریع سخن گفتن، از نگاه به مخاطبان سود جستن، از فعل مجهول کمتر و ( در صورت ضرورت ) استفاده کردن، جملات امری و نهی به کار نبردن، جملات توصیه ای را با فعل متکلم جمع بیان کردن و … اینها از مقوله مهارت اند، تمرین لازم دارند، دانستن انها آسان، ولی عمل کردن بدان ها تا عادت نشده باشد سخت است. لذا هر دانشند و ادیب و فقیهی به خود خود سخنران نمی شود، فقط کسانی که ممارست می کنند، مهارت می یابند.

بعضی دیگر از ویژگی ها، مربوط به محتوای سخن است. این ویزگی ها از مقوله مهارت نیستند بلکه از مقوله توجه، فکر و شناخت اند، مانند اینکه : اطلاعاتش مستند باشد، قبل از ورود به بحث اصلی، اطمینان پیدا کند که مفاهیم و اصول موضوعه اش برای مخاطبان معلوم است، زمان سخن گفتن راجع به یک موضوع مشخص را بشناسد، اگر راجع به موضوعی کمبود اطلاعات دارد، صحبت نکند، تکرار آزارنده نداشته باشد، با آیه یا شعر یا مطلبی پر جاذبه سخن خود را آغاز کند، اصلاحاتی که معانی آن را خوب نمی داند به کار نبرد و فضای عاطفی بین خود و مخاطب ایجاد کند.

عدم کم رویی

کم رویی یکی از ویژگی های درونی آسب زا است. مبلغ کم رو امکان استفاده از سرمایه های علمی و تجربی خود را ندارد. اصولا شخص کم رو، هیچ تناسبی برای تبلیغ رودررو ندارد. شخص کم روف در فعالیت فکری، از گفت و گوی منطقی ناتوان می شود و این امر گاهی باعث گنگی و دلسردی او می شود، در فعالیت احساسی، نمیتواند احساس خود را به راحتی بیان کند. گاهی دیگران تصور می کنند که فرد کم رو فاقد قلب و روح است، در حالی که سرشار از آن می باشد.

علل و عوامل کم رویی متعدداند:

  1. فکر غلط: شخص کم رو یا برای خودش ارزشی قائل نیست، یا تصور می کند که دیگران برای او ارزش قائل نیستند. اینها گرفتار تحقیر نا به جای خود هستند یا خود را از نظر فکری ضعیف و حقیر می شمارند.
  2. پختگی خیالی : اینها معتقدند که ظاهرشان فاقد ظرافت، رفتارشان ناشاینه و … است
  3. ترس بی دلیل از اینکه مورد تمسخر دیگران قرار بگیرند
  4. عدم اعتماد بعد از شکست
  5. عیبی که در اهمیت آن مبالغه می شود

باید دانست که کم رویی نوعی توضع نیست، بلکه نوعی نابهنجاری است و آثار نامطلوب زیادی در رفتار اجتماعی فرد دارد و گاهی در خانواده هم آثار منفی دارد. در بدن، عواقبی مثل سرخ شدن، لرزیدن، ضربان قلب، لکنت زبان، مخفی کردن بیماری خود حتی از پزشک و … و در زندگی خانوادگی، عواقبی مثل محبت نکردن، عدم گسترش روابط دوستانه، ناتوانی در انجام وظایفی که قاطعیت و دستور دادن لازم دارد ( به ویژه برای والدین )ف و در زمینه کار و اشتغال، عواقب بسیار شدید دیگر را به دنبال دارد.

برای کم رویی معالجات روانی و جسمانی ای وجود دارد که البته فوری نیست، بلکه باید مستمر باشد و تمرینات مختلف انجام پذیرد، تا در دراز مدت نتیجه دهد. این تمرینات از تکنیک های مختلفی مثل تلقین، تکرار، حساسیت زدایی منظم، غرقه سازی و … استفاده می کند. در معالجات جسمانی، اموری مثل بهداشت، ورزش، تغذیه خوب، تمرینات تنفسی، نگاه عمیق در چشمان مخاطب به هنگام سخن گفتن و … مورد استفاده قرار می گیرد.

آرامش روانی

آرامش یا آرمیدگی، در مقابل استرس است. << سلیه >> دانشمند کانادایی اولین کسی است که به طور جدی به مقوله استرس پرداخته است. گاهی استرس را نیز مانند اظطراب به مفید یا غیر مفید تقسیم می کنند. عوامل استرس زا را به چهار گروه فیزیکی ( مانند ضربه، حرارت، برودت، سوختگی و … )، شیمیایی ( مانند سموم شیمیایی و زهرهای حیوانات )، میکروبی ( شامل میکروب ها و ویروس های مولد بیماری )، روحی ( مانند خستگی ، ترس ، وحشت، هیجان ، اضطراب، تغییر در ساعات خواب و استراحت و غذا، از دست دادن عزیزان ) تقسیم می کنند.

این عوامل لزوما استرس زا نیستند، بلکه با توجه به واکنشی که ما انجام می دهیم، ممکن است موجب استرس بشوند یا نشوند. نوع و شدت واکنش ما به درجه حساسیت ما بستگی دارد. به عنوان یک آزمایش ساده، اگر ما در یک محیط تاریک قرار بگیریم و ناگهان به یک محیط پرنور وارد شویم، میزان آشفتگی و تنش عضلات چهره ما، نشانه درجه حساسیت مان است. درجه حساسیت، قابل کنترل و تربیت است و اساسا تمام شیوه های تنش زدایی و آرامش زایی، مبتنی بر کنترل درجه حساسیت اند.

این استرس ها، موجب تنش های عضلانی، عاطفی و مغزی می شوند. هر قدر میزان استرس و تشویق خاطر بیشتر باشد، تنش عضلانی نیز بیشتر خواهد بود. این تنش ها میتواند در معده، روده و قلب، ناراحتی های شدیدی ایجاد کند و در عضلاتی مانند دست، پا، سر و گردن، نیز ممکن است به شکل لرزش یا تیک آشکار شود. در تنش عاطفی، انسان در عواطفی مثل عشق یا نفرت، ستیز یا ظلم و کینه ها و غم ها و … دچار عدم تعادل می شود. در تنش مغزی، ذهن به خاطر پریشانی ها، خیابات واهی، درگیری های مداوم فکری ، افکار مزاحم و … به شکل یک کلاف سردرگمی از افکار در می آید، که گاهی حتی موقع خواب هم مغز را رها نمی کند و باعث عدم تعادل مغز می شوند.

آرامش برای از بین بردن این تنش ها است. اگر فردی بخواهد تنش نداشته باشد، باید یکی از دو صورت حاصل شود: الف . تمام موقعیت ها به نفع او باشد ب. بتواند خود را با موقعیت ها هماهنگ کند. برای وضعیت اول هیچ تضمینی وجود ندارد، به هر حال سلامتی، ثروت، روابط دوستی و … در معرض خطر و زوال قرار می گیرند. اما وضعیت دوم اگر برای کسی حاصل شود، برای همیشه مفید است. یک مبلغ نیز نه تنها مانند همه انسان های دیگر تحت تاثیر ناملایمات زندگی، شکست ها، اضطراب ها، دلشوره ها و دیگر تنش ها قرار می گیرد، تنش هایی گونه گون تر و شدید تر نیز دامنگیر او می شود؛ چون مسائل او فراتر از مسائل یک زندگی شخصی است. او میخواهد به مردم آرامش دهد، هدایت کند، نگرش ها را تغییر دهد، انگیزه ها را اصلاح کند و …، اگر چنین کسی، خود آرامش نداشته باشد، نمیتواند به وظایف خود عمل کند و به اهدافش برسد.

آرامش انواعی دارد: عضلانی، تنفسی، مغز، متعالی و کاربردی. هر کدام از اینها به تنهایی مفیدند، اما با هم جمع نیز می شوند. بعضی از مبلغان دینی از آرامش متعالی برخوردارند و از انرژی روانی تقویت شده استفاده می کنند، اما این، با انواع دیگر آرامش تزاحم و تنافی ندارد و آنها نیز بسیار مفید و قابل توصیه هستند. در اینجا امکان پرداختن تفصیلی به فنون اجرایی انواع آرامش، وجود ندارد، لکن متون متعدد فارسی در این زمینه وجود دارد.

شنونده خوب بودن

شنونده خوب بودن برای افرادی مثل مشاور، مربی مهد کودک، معلم دبستان، پزشک و والدین بسیار ضروری و حیاتی است. یک مبلغ نیز آن گاه که با مخاطبان به صورت مستقیم و چهره به چهره مواجه می وشد و در مورد مسائل ویژه یک فرد گفت و شنودی انجام می دهد، نیازمند آن است. حتی در مورد مسائل عمومی نیز، باید همانند یک سیاستمدار در حال مصاحبه، بتواند تمام مطالب را دریافت کند و در صورت لزوم، از بین آنها گزینش مناسب انجام دهد.

شنونده خوب بودن، دو بعد شناختی و عاطفی دارد. در بعد شناختی، فرد با تمرین و توجه دقیق میتواند نکات متعدد گوینده را دریابد و در صورت لزوم به حافظه بسپارد، یا یادداشت، و دسته بندی کند، و هر نکته ای را در طبقه خود جای دهد و … نیز با پرسیدن اطلاعات جانبی لازم، اطلاعات خود را در آن زمینه کامل کند. در بعد عاطفی، باید به گوینده میدان داد و زمینه ها را فراهم ساخت تا عواطف خود را از هر نوعی که باشد ( خشم، ترس ، تنفر، عشق و … ) به طور کامل ابراز دارد.

گوش دادن، به همان اندازه مهم است که صحبت کردن، به دقت گوش کردن به سخنان دیگران، نشانه احترام به انان است و البته این کار، همیشه آسان نیست و ممکن است تداخل پیش بیاید – تداخل ها ممکن است از نوع گفتاری، یا شنیداری، و منشا آن آشفتگی، عدم درک زبان گوینده، ناراحتی، انقطاع، هیجان های شدید و … باشد – به هنگام گوش دادن، شنونده باید تلاش کند که تداخل صورت نگیرد یا اگر صورت گرفت زود مرتفع شود.

گاهی اوقات افراد فقط احتیاج دارند به حرف هایشان گوش داده شود، آنها به پرسش، پند و اندرز، یا اظهار نظر نیاز ندارند. در این مواقع صرفا شنونده خوب بودن، به گوینده کمک می کند که ذهن خود را تنظیم کند و گاهی به حل مشکلات او کمک می کند و او را آرام می سازد. شنونده نباید گفتار گوینده را قطع کند، بلکه باید به او نگاه کند  تا گفته هایش خاتمه یابد.

در ارتباط میان فردی، همواره پس خوراند در جریان است. پس خوراند به شما می گوید که پیام طبق نظر شما منتقل شده است یا نه؟ – گوش کردن مشوقانه، خودش یک پس خوراند مثبت به گوینده است – تکرار صحبت های گوینده و محتوای پیام او، نوعی پس خوراند است.

انتقاد پذیری 

یک آگهی یا تبلیغ هر قدر مخاطبان بیشتر و زمینه های کاری گسترده ای داشته باشد، نیاز بیشتری به هم فکری و دانستن نظر دیگران نظر دیگران دارد. سازمان های تبلیغاتی نیز به همین مقیاس، نیازمندتر هستند. یکی از راه های استفاده از نظرات و دیدگاه های دیگران مشورت کردن با انان است، لکن مشورت در جایی صورت می گیرد که فرد برای حل مشکلی که از آن آگاه است کسانی را با گزینش ارادی، طرف مشورت خود قرار دهد. راه دیگر، شنیدن و توجه کردن به انتقادهای دیگران است، انتقادکننده را گزینش نمی کنیم، چه بسا انتقاد ما را متوجه اشکالی سازد که پیش از آن از نظر ما دور مانده بود.

شنیدن و توجه کردن به انتقاد، ضرورت دارد. ممکن است انتقاد دیگران را نپذیریم یا از نظر عاطفی رنجیده خاطر شویم، اما به هر حال، اطلاع از نظرات دیگران و پذیرفتن نظرات صحیح، یک سرمایه باارزش است که نباید خود را از آن محروم کرد. امروزه موسسات و مجموعه های مختلفی برای جمع آوری آرا و نظرات دیگران شکل می گیرند و هزینه های زیادی هم برای آن صرف می کنند. از سوی دیگر فعالیت علمی و آموزشی زیادی صورت می گیرد تا مخاطبان و نوع مردم بتوانند تفکر انتقادی داشته باشند.

به عنوان مثال، برای ایجاد تفکر انتقادی در کلاس درس، توصیه هایی شده است که قابل تعمیم در آگهی، تبلیغ ، تبلیغات نیازمندیها نیز هست:

  1. هر جلسه را با یک مسئله یا مجادله شروع کنیم
  2. گاهی به صورت ناگهانی در جلسه سکوت کرده و فرصت تعمق بدهید
  3. محیط ظاهری را به گونه ای ترتیب دهید که باعث کنش متقابل بشود، مثلا افراد به صورت دایره ای یا نیم دایره بنشینند که یکدیگر را ببینند
  4. افکار عمومی را به سوی انتقادپذیری و انتقادگری سوق بدهید

مبلغ دینی باید به مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی که در جامعه جریان دارد توجه داشته باشد. به طور طبیعی افرادی که با دیدگاه او مخالف اند، فضا را آشفته خواهند کرد. ممکن است فضای روانی ای بر جامعه حاکم کنند که مبلغ را هم تحت تاثیر قرار دهد و کنترل اوضاع را از دست او خارج کند. روان شناسان برای این گونه موقعیت ها نیز تجربه هایی آموخته و توصیه هایی ارائه کرده اند، از جمله:

  • در صورت لزوم اوضاع را آرام کنید، خونسرد باشید و از تعارض ایجاد شده در احساسات خود باخبر شوید.
  • به نظر دیگران توجه کنید و به آنها بفهمانید که انها را درک می کنید.
  • هر فردی ممکن است اشتباه کند، اگر شما اشتباه کرده اید، عذرخواهی کنید
  • اگر سوء تفاهمی وجود دارد آن را برطرف کنید
  • از موقعیت برنده یا بازنده بودن اجتناب کنید و سعی کنید با یکدیگر راهی را پیدا کنید که برای هر دو رضایت بخش تر باشد

تفکر انتقادی و تفکر خلاق آن چنان اثر بخش و مثبت است که مبلغ دینی، علاوه بر اینکه خود باید انتقادپذیر باشد، باید مخاطبان خود را همواره به سوی تفکر انتقادی و خلاق و انتقادپذیری سوق دهد.

خلاقیت

کی از ویژگی هایی که مبلغ، بسیار نیازمند آن است خلاقیت است. تبلیغ، همیشه و همه جا یک امر کلیشه ای و بسته نیست. مبلغ به تناسب موقعیت ها و شرایط، ممکن است به شکل های مختلف تبلیغ کند، از وسایل گوناگون استفاده کند، این تصمیم گیری ها به قدرت خلاقیت او بر می گردد.

خلاقیت نیز به تصور برمیگردد، و تصور یک توانایی عمومی است که کارهای زیادی از ان بر می آید. تمام پیشرفت های علمی – خبری – ادبی و … که در تمدن بشری حاصل شده از تصورات اولیه شروع شده است. خلاقیت محدود به سن، جنس، یا تحصیلات ویژه ای نمی شود، بلکه همیشه و همه جا میتواند وجود داشته باشد. دایره تصور چنان وئسیع است که برخی از روانشناسان از قدم گذاشتن به آن هراسان اند. تصورات انسان گاهی غیرقابل کنترل اند، بعضی بی فایده و بعضی واقعا خلاق اند.

تفکر انسان که زیربنای تصمیم گیری های او است و خود مبتنی بر تصورات اولیه انسان است، چندین نوع است: تفکر روزمره، تفکر خلاق، تفکر علمی و منطقی و تفکر هوشمندانه. بعضی از این انواع هستند که هرکدام مباحث تخصصصی زیادی را به خود اختصاص می دهند.

توانایی های فکری ما به چهار صورت شکل می گیرد:

  1. جذب ( توانایی مشاهده به کاربردن توجه )
  2. ضبط ( توانایی حفظ کردن و به خاطر آوردن )
  3. استدلال ( توانایی تجزیه و ترکیب و تحلیل و قضاوت )
  4. خلاقیت ( توانایی تجسم، پیش بینی، و ایجاد ایده ها )

از این چهار توانایی، سه مورد اول ساده تر است، به گونه ای که بخش زیادی از آن، امروزه توسط کامپیوترها هم انجام می شود، اما مورد چهارم اختصاصی انسان است و ناشی از کلیت وجود روانی انسان می شود، یعنی احساسات و عواطف، شناخت ها، آرزوها، توانمندی ها …. همه و همه در آن اثر دارند. خواب و رویا، خیالات واهی و نگرانی، نمونه هایی از تصورات کمتر قابل کنترل هستند.

خلاقیت امر خلق الساعه نیست. اما ستادهای تبلیغاتی به هنگام گزینش مبلغ باید به قدرت خلاقیت فرد توجه داشته باشند. اشخاص خلاق ویژگی هایی دارند که از طرقمختلفی مثل مشاهده بالینی، پرسشنامه، مصاحبه و … قابل شناسایی و تشخیص هستند و بعضی از آن ویژگی ها عبارتند از :

  1. انرژی فراوان دارند و در عین حال ساکت و ارام هستند
  2. زرنگی و هشویاری، در عین حال سادگی و بی تکلفی دارند ( برای پرسیدن باز هستند )
  3. شوخ طبع و منضبط هستند ( بی مسئولیتی و مسئولیت را در می امیزند )
  4. صریح و حساس هستند ( این دو صفت باعث رنج کشیدن آنها می شود )
  5. ضرورتا هوش برتر ندارند
  6. استقامت زیادی در کار دارند
  7. به راه حل های غیرعادی و نو می پردازند
  8. کاری را انجام می دهند که از آن لذت می برند
  9. می کوشند سازمان تازه ای خارج از حصار یا نهادهای علمی آکادمیک یا حرفه ای تشکیل دهند
  10. رغبت ها و علایق متعددی دارند، از تناقض ها و مخالفت ها نمی هراسند
  11. اعتماد به نفس بالا دارند
  12. به فرایند اشراق اولویت می دهند
  13. از اشخاص و افکار قدردانی می کنند
  14. سخت گیر، منفی باف و جرمی نیستند بلکه خوش بین هستند
  15. طفره نمی روند بلکه بر می خیزند و انجام می دهند
  16. در حال خستگی هم هیجان و تنوع ایجاد می کنند
  17. مدام پرسش دارند و دنبال پاسخ هستند
  18. فرضیه می سازند و سپس می آزمایند
  19. از اشتباه کردن نمی ترسند بلکه از آن درس می گیرند

نکاتی که مطرح شد برای گزینش بازاریاب مناسب بود، اما برای تربیت بازاریاب، نکات دیگری را باید توجه کرد. برای تربیت افراد خلاق باید بعضی از شرایط و زمینه ها فراهم باشد و بعضی موانع برطرف شده باشد، به عنوان مثال:

  1. عادات پیشین
  2. دلسرد کردن خود
  3. تمایل به همرنگی با جماعت
  4. ترس از احمق جلوه کردن
  5. کم رویی و ….

 

از موانع خلاقیت محسوب می شوند و اموری چون :

  1. هدف روشن داشتن
  2. تعادل برقرار کردن میان چالش ها و مهارت ها
  3. درامیختن عمل و اگاهی
  4. فراموش کردن خود، زمان و پیرامون
  5. آزادی فعالیت و وجود قصد درونی، از شرایط خلاقیت به حساب می آیند

علاوه بر شرایط و موانعی که ذکر شد، بعضی توصیه های رفتاری نیز برای آموزش خلاقیت ضرورت دارد:

  1. محیط را طوری ترتیب دهید که فرصت ابراز افکار جدید برای افراد باشد، و کنجکاوی و شگفت زدگی افراد تحریک شود
  2. پرسش های افراد نادیده گرفته نشود
  3. افراد تشویق شوند که محیط خود را با دقت مشاهده کنند و از پرداختن به جزئیات محروم نشوند
  4. زمانی به خلاقیت و صحبت درباره آن اختصاص داده شود و افراد مکرر تشویق شوند
  5. افکار و نکته های مثبت کشف و پاداش داده شود
  6. فرصت بیان احساسات باشد
  7. اشخاص خلاق را به دنیای علم و هنر و … معرفی کنید
  8. خودتان الگوی خلاقیت باشید

ارتباط قوی

ضروری ترین امر برای مبلغ یا بازاریابف  ( حتی اگر تبلیغ او چهره به چهره نباشد) ایجاد یک ارتباط قوی بین خود و مخاطب است. همواره رابطه عاطفی، زمینه ساز رابطه رفتاری و سپس فکری و شناختی می شود. انسان ها به صورت ناخودآگاه بسیاری از شیوه های ارتباط را به کار می برند. اگر مخاطب احساس ارتباط با مبلغ را نداشته باشد، توجهی به او نمی کند، سخن او را نمی شوند، نوشته اش را نمی خواند،، نقاشی اش را تماشا نمی کند و ….

ضروری بودن رابطه، امری بدیهی است، لکن در اینکه چگونه این رابطه را ایجاد و مستحکم نماییم، جای سخن هست.

از شیوه های ایجاد ارتباطف استفاده از مشترکات روانی انسان ها است. بعضی از ویژگی های نفسانی انسان ها، مشترک است، از جمله: همه محبت پذیر و قهرستیزند، همه تشویق پذیر و تنبیه گریزند، همه تایید طلب و انتقاد گریزند ، همه تکریم پذیر و تحقیر گریزند، همه دوستدار تعلق خاطرند، همه انسان ها دوست دار وحدت شخصیت و گریزان از تعارض ها و تضادها هستند، همه آرامش خواه و امنیت طلبند، همه صمیمیت و صفا می خواهند، همه دوست دار موفقیت و گریزان از شکست و ناکامی اند، همه دوست دارند اعتماد به نفس قوی داشته باشند، همه ( به خصوص بچه ها ) به ابراز وجود لفظی و فکری و رفتاری نیاز دارند، همه میخواهند به استقلال آنها ارزش داده شود، به هویت فردی شان توجه شود، همه ( به ویژه بچه ها ) دوست دارند با الگوی رفتاری محبوب خود همانند سازی کنند، همه دوست دارند سرمشق و الگوی مهربان داشته باشند، همه دوست دارند مورد حمایت بزرگسالان محبوب خود باشند، همه بچه ها دوست دارند با والدینشان مهربان باشند، همه والدین فرزندانشان سالم و صالح و مهربان باشند، همه از رفتار مغرضانه و متکبرانه ناخرسندند.

این امور مشترک، بسیار ساده و بدیهی و در عین حال بسیار مهم و تعیین کننده هستند و مبلغ باید نه فقط از دیدگاه نظری، بلکه در عمل و برنامه ریزی، به اینها توجه کامل داشته باشد. توجه به این امور در ایجاد رابطه، اثری شگرف دارد، اگر تاکنون موفق نشده ایم، یا به این خاطر بوده است که به اینها توجه نکرده ایم، یا بدان ها عمل کرده ایم، ولی فوری آنها را تخریب کرده ایم، مثلا منت گذاشته ایم، یا رفتار ما با گفتارمان ناهماهنگ بوده است و … باید به تکریم شخصیت افراد پرداخت. با این کار، بکپارچگی شخصیت افراد حفظ می شود و بزرگ داشته می شود و شخص، تلاش می کند بدی ها و کژی های کوچک را از خود دور کند.

یکی دیگر از راه های ایجاد ارتباط، شناخت و به کار گیری احساسات مناسب در ارتباط میان فردی است. احساسات نقش اساسی دارد. باید نسبت به احساسات ارسال شده هشیار باشیم، آن را بشناسیم و پاسخ مناسب بدیهم. باید خشم دیگرانف اندوه شدید، گریه اشکبار، شادی های کنترل نشده، ناامیدی و امیدواری دیگران را به رسمیت بشناسیم و به تناسب این عواطف و هیجانات با انان رابطه برقرار کنیم. اگر در موقعیتی احساس عدم اطمینان و ناتوانی داشتیم از همکاران و دوستان خود کمک بگیریم. به سوالات در مورد موضوعات ناگوار به صراحت و سادگی پاسخ دهیم.

خود افشایی در اموری که چندان محرمانه نیست، نیز باعث استحکام رابطه می شود. وقتی شما اطلاعاتی در مورد خودتان و از زبان خودتان به مردم می دهید، این بعث می شود آنان نیز راحت تر خودافشایی کنند، در این صورت، شما فردی صمیمی به نظر می آییدف و گاهی نشان می دهد که موقعیت طرف مقابل را درک کرده اید.

گاهی سوال کردن میتواند باعث تداوم ارتباط شود. سوال ممکن است بسته یا باز باشد. سوال بسته، پاسخ تک کلمه ای بله یا خیر دارد و دیگران را چندان در گفت و گو شرکت نمی دهد. سوال باز با کلمات پرسشی چرا؟ چگونه؟ و … شروع می وشد و دیگران را میدان مشارکت بیشتری می دهد. سوالات ضمیمه ای سوال واقعی نیستند. شما مطالبی را گفته اید بعد می پرسید، مگر نه؟ این طور نیست؟ و … اینها فقط نشان میدهد که نوبت صحبت کردن شما تمام شده و آماده شنیدن هستید. سوال میتواند حقیقی باشد و به روشن شدن مطلبی کمک کند و گاهی نشانه علاقه مندی شما به فردی است. سوالات حساس و زیاد، ممکن است به ارتباط لطمه بزند، خوب است که فقط در حد ضورورت سوال کنیم. اگر کودکان زیاد سوال می کنند، حوصله به خرج دهید و آنها را درک کنید و اطلاعات لازم را در اختیارشان قرار دهید.

ارائه خدمات درگاه بانکی برای سایتهای تبلیغات ، آگهی ، نیازمندی رایگان و ستاره دار توسط درگاه پرداخت بانکی ePayBank.ir برای پذیرندگان فعال مورد تایید واقع شده درگاه پرداخت