هوش هیجانی

چگونه میتوانید هوش هیجانی خود را افزایش دهید؟

خود آگاهی کلید هوش هیجانی

آگاه بودن از تجلیات رفتاری خود

با بررسی تظاهرات رفتاری متوجه می شویم که احساسات ما چه هستند. برای مثال، اگر روی صندلی نشسته و در حین این که با یکی حرف می زنید، آرنج خود را محکم به دسته صندلی فشار می دهید، شاید نشانه ی این باشد که کمی عصبانی هستید، اگر با خودکار به میز می زنید شاید شما مضطرب هستید. اگر تبسم دارید، احتمالا خوشحال هستید. این نشانه های رفتاری سرنخ هایی هستند تا بدانید چه احساساتی دارید.

در ادامه تمرین هایی برای توجه به احساسات از دیدگاه درگاه پرداخت ePayBank.ir آمده است

  • در طی روز، در زمان های متفاوت یا در پایان هر روز کاری، احساساتی را که در طی آن روز یا آن ساعت تجربه کرده اید یادداشت کنید. عواملی را که باعث ایجاد آن احساسات شده اند نیز ثبت کنید. امکان دارد این احساسات، آماده نشدن سفارش در موعد مقرر، موافقت نشدن با مرخصی یا موافقت با درخواست و امتان و خبر اخراج 5 نفر از همکاران باشد. همه آنها را، بدون توجه به اینکه چقدر مهم هستند، یادداشت کنید.
  • پس از چند هفته، چند ماه نوشته های خود را مرور کنید. آیا فکر می کنید که شما یک رشته از هیجان ها را بیش تر تجربه کرده اید؟ ( مثلا اغلب اوقات عصبانی هستید). آیا همیشه احساسات مشابهی را با دلایل ایجادی مشابه تجربه می کنید؟ ( مثلا اضطراب مداوم به دلیل اماده نبودن سفارش ها). در ارزشیابی احساسات خود باید دقت کنید که آیا میتوانید بعضی تغییرات را به عمل آورید تا از میزان اضطرابتان کاسته شود، اگر نه، مثلا در مورد وحشت و اخراج شدن، چه طور میتوانید با این هیجان در جریان روز کاری به گونه ای کنار بیایید که کارتان تحت الشعاع آن قرار نگیرد. روزنامه ثبت احساسات به شما این امکان را می دهد که بررسی کنید چه هیجان هایی را رد طی روز داشته و چه هیجان هایی را نداشته اید ( از این دانش میتوانید برای بررسی این که چرا بعضی هیجان ها را دارید استفاده کنید. اگر این هیجان ها منفی هستند، چگونه میتوانید شرایط را عوض کنید تا از بروز آنها جلوگیری شود؟ از طریق مرور این روزنامه احساسی، میتوانید متوجه شوید که کدام یک از هیجان ما را تجربه نکرده اید، مثلا فرض کنیم که شادی نداشته اید، بنابراین، میتوانید فکر کنید که چگونه میتوانید این مورد را در زندگی روزمره خود وارد کنید. به طور ذهنی، یک موقعیت ناراحت کننده را در ذهن خود مجسم کنید. با مرور یک موقعیت دردآور در ذهن، مطالبی را درباره دلایل ایجادکننده آن و چگونگی واکنش خود نسبت به آن می آموزید، دانستن این دلایل ارزش مهمی خواهد داشت.
  • موقعیت ناراحت کننده را در کانون تمرکز خود قرار دهید. برای انجام دادن آن، زمان و مکان مناسبی را انتخاب کنید. چشم های خود را ببندید و تجربه ای را باعث غم، عصبانیت و افسردگی و … شما شده است، به یاد بیاورید.
  • تلاش کنید تا انجا که ممکن است شرایط و موقعیت را در ذهن خود دوباره سازی کنید. این امر باعث می شود که بیش تر متوجه هیجان های خود شوید. فرض کنید که مدیرتان شما را به دفترش خواسته است تا با شما حرف بزند شما می روید و در دفتر مدیر می نشینید. سعی کنید همه چیز را مجسم کنید. برف روی دیوار که از پنجره دفتر مدیر دیده می شود، عکس بچه های مدیر که روی میز گذاشته شده است، صدای امد و رفت دیگران در راهرو بغلی و صندلی نامناسبی که روی ان نشسته اید.
  • سعی کنید متن حرف ها را به یاد آورید. مدیرتان گفت : << باید به شما عرض کنم که کیفیت و نتایج کارهای شما به طور محسوسی افت کرده و پایین تر از دیگران است، می دانید که ما باید محصولات خود را قبل از پایان سال به بازار عرضه کنیم. نمی دانیم که چه مشکلی دارید، اما باید بگویید که موضوع چیستاگر نمیتوانید کارتان را انجام دهید، میتوانم فوری کسی را جایزگین کنم >>.
  • سعی کنید هیجانی را که در آن زمان داشتید به یاد آورید، ناراحتی و شرم از این که ارزش کارتان نادیده گرفته شده و توانایی شما مورد تردید واقع شده است ( کارتان خیلی سخت تر از دیگران است ). ترس از این که مبادا کارتان را از دست بدهید و خود و خانواده را به زحمت بیندازید دلگیر از این که مدیرتان ارزش کارهای سال های گذشته را نادیده گرفته است.
  • از خودتان بپرسید که آیا هیجان های شما مناسب بوده یا خیر، شاید ترس از اخراج واکنش بیش از حد بود. شما که واقعا فکر نمی کنید، مدیرتان شما را اخراج کند؟ شرمندگی و خجالت هم کمی نا به جا بود و یقین دارید که کارتان بیش تر از دیگران بوده است. در پایان این تمرین بینش ها و شناخت هایی از خود کسب خواهید کرد. برای مثال خواهید دانست که درباره عواقب منفی حوادث اغراق می کنید. یا حتی در هنگامی که لازم نیست احساس شرمندگی می کنید. در نهایت، این تمرین ها باعث می شوند که آثار این گونه هیجان ها در شما کم شوند.

نیات و مقاصد خود را بشناسید

امکان دارد این مقاصد و نیات، تمایلات و علایق آنی شما باشند. امروز دوست دارید چه کاری انجام دهید؟ هفته آینده چه کار خواهید کرد؟ شاید هم نیات مربوط به علایق و خواهش های بلند مدت باشند. در پایان سال یا در طی زندگی قصد دارید چه کار کنید؟

  • نگاه ما بیشتر متوجه مقاصد کوتاه مدت است. ارزش آگاهی کامل از نیات و مقاصد این است که میتوانید از این اطلاعات، برای ایجاد راهبردهای بهتر استفاده کنید.

مانند احساساتف نیات نیز ممکن است به سختی کنترل شوند. که ما اغلب احساسات را نادیده می گیریم و یا انکار می کنیم، زیرا روبه رو شدن با آنها مشکل و ناراحت کننده است. اما در خصوص نیات، دلیل آن است که یک نیت را شدن با آنها مشکل و ناراحت کننده است، اما در خصوص نیات دلیل آن است که یک نیت را با نیت دیگر اشتباه می گیریم. نیت و قصد سطحی را می بینیم ولی قصد نهایی خود را نمی بینیم فرض کنید که نیت شما این باشد که میخواهید قائم مقام شرکتی شوید.

ولی نیت نهایی شما این است که با این کار، پدر و مادرتان را تحت تاثیر قرار دهید. به این معنی نیست که باید از برنامه خود صرف نظر کنید. قبول این واقعیت به شما کمک می کند تا نیت و قصد واقعی خود را بشناسید. مشکل دیگر در خصوص نیات این است که گاهی یک نیت با نیت دیگر در تعارض قرار می گیرد. برای مثال، برای این که منشی پیام مهمی را به شما نرسانده است، میخواهید سرش داد بزنید. از طرف دیگر، میخواهید که او از کار کردن با شما، احساس خوب و راحتی داشته باشد و چنانچه سرش داد بکشیدف دیگر این احساس را نخواهد داشت. اگر قبول کنید نیت واقعی شما حفظ رابطه کاری خوب با اوست، بهتر میتوانید هیجان ها و عصبانیت خود را کنترل کنید. اینک به مواردی برای کمک به روشن شدن نیات اشاره می کنیم:

  • رفتارتان را قبول داشته باشید : عموما وقتی کاری انجام می دهید، به این دلیل است که میخواهید آن کار را انجام دهید یا حداقل به این دلیل است که از انجام دادن آن کار چیزی عاید شما می شود. در این حالت، خودرفتار سرنخ خوبی برای نیات شماست. فرض کنید به رئیس خود می گویید که روز تعطیل سرکار خواهید آمد، چه فکر می کنید؟ خانواده شما ناراحت خواهند شد، همین حالا هم حسابی خسته اید و به مرخصی نیاز دارید. این تصمیم سرنخی برای قصد شماست. این که مدیرتان با خودش فکر کند شما چه آدم با پشتکاری هستید و حتما برای ترفیعات بعدی شما را در نظر آورد. شما نیز با استفاده از رفتارهایتان در حکم سرنخ، میتوانید بفهمید که نیات چه هستند.
  • به احساسات خود اعتماد کنید: اگر از یک موقعیت احساس شادمانی و رضایت می کنید، دلیل خوبی وجود دارد که آن موقعیت را انتخاب کنید. مثالی می زنیم: از مشتری خود واقعا چه می خواهید؟ اگر تصمیم بگیرید که همکاری بلند مدت با او را انتخاب کنید باید قیمت ها را پایین بیاورید. سفارش را سروقت آماده و او را مطمئن کنید که همه چیز به نحو احسن پیش خواهد رفت. احساس می کنید که با این کارها خوشحال هستید. این خوشحالی نشان میدهد که نیت واقعی شما توسعه روابط و همکاری های بلند مدت است. برعکس اگر مراحل مشابهی را اتخاذ کنید ولی کل فکر شما این باشد که نیازهای مشتری را رفع و براورده کنید، نیت و قصد شما فروش سریع است.
  • باخودتان صادق باشید : این جا همان جایی است که نیت واقعی شما آشکار می شود. در مثال تحت تاثیر گذاشتن والدین، شاید برای نشان دادن خود واقعی، از خودتان چند سوال مشخص بپرسید. پول خیلی برای شما مهم نیست و سرانجام، افزایش حقوق محقق خواهد شد. از میدان به در کردن رقیب هم زیاد نقشی در میل شما برای قائم مقام شدن ندارد. زیرا خبر دارید که نظر مدیرتان درباره او زیاد مثبت نیست. ولی برادرتان همیشه کاری کرده که در چشم والدینتان، پسر خوب و موفقی شناخته شده است. شاید خیلی بی میل نباشید. جای او را بگیرید. برادرتان هم مسئول برخوردهای دوره های کوچکی نیست. آنچه که واقعا میخواهید این است که به والدین خود نشان دهید شما هم آدم توانایی هستید. قبول قائم مقامی، شاید این موضوع را به نحوی ثابت کند.

به رفتارهای خود توجه کنید.

چهار حوزه خود اگاهی عبارتند از :ارزشیابی ها ، احساسات ، حواس و نیات

می دانیم که کنترل و اداره آنها تا چه اندازه مشکل سات. زیرا در این امر، فرایندهای حسی، شناختی و هیجانی دخالت دارند. اینک به پنجمین حوزه شااره می کنیم که اعمال و کنشهاست.

از آنجا که رفتارها جسمانی هستند، دیگران میتوانند آنها را مشاهده کنند. خود ما هم میتوانیم در صورت انتخاب، متوجه آنها بشویم.

گرچه اغلب از رفتارهای بیرونی خود آگاه هستیم ( من در حال رفتن به جلسه هستم، روی صندلی نشسته ام، در جلسه در حال حرف زدن هستم ) اغلب از درجه و شدت این رفتار ها باخبر نیستیم، آهسته راه می روم، براحتی روی صندلی نشسته ام. همین درجه و شدن رفتارهاست که دیگران متوجه می کند. آنها میتوانند سرنخ هایی برای شناخت رفتارها و نگرش های ما باشند. توجه کنید که دیگران چه طور و چگونه این رفتارها را تفسیر می کنند. برای رفتن به جلسه، قدم های آهسته ای بر می دارید، زیرا مایل به شرکت در آن جلسه نیستید، با ناراحتی روی صندلی نشسته اید، زیرا علاقه ای به موضوع مورد بحث ندارید و نمیخواهید در آن شرکت کنید. حرف های انان را قطع می کنید، زیرا ناراحت هستید و نمیخواهید به این حرف ها گوش بدهید.

اجازه بدهید فرض کنیم آنچه که واقعا اتفاق افتاده، به این شکل بوده است. شما اهسته راه می روید، زیرا در حال متمرکز افکارتان هستید. اگر با ناراحتی روی صندلی نشسته اید، به این دلیل است که خیلی خسته هستید. اگر حرف های دیگران را قطع می کنید، به این دلیل است که در زمینه موضوع مورد بحث، نظریات جدیدی دارید و مایل هستید دیگران هم از انها مطلع شوند.

به سادگی میتوان فهمید که چرا آگاهی از این رفتارهای ناخودآگاه ( الگوهای رفتاری – زبان بدن و رفتار غیرکلامی )، شما را قادر می سازد به دیگران کمک کنید که شما را دقیق تر درک کنند.

توصیه هایی برای افزایش اگاهی از رفتارهای خود

  • رفتاری را که ممکن است در طی جلسه داشته باشید، انتخاب کنید. امکان دارد این رفتارف گوش کردن، حرف زدن یا نشستن باشد. روی این رفتار در جلسات متعددی متمرکز شوید تا از وجود هرگونه الگوی خاصی آگاه شوید. فرض کنید که گوش کردن را انتخاب می کنید. آیا به طور مستقیم به چشم کسانی که حرف می زنند نگاه خواهید کرد یا به جای دیگر خیره خواهید شد؟ اگر کسی حرف بزند و شما مدام سرتان را تکان دهید، گوینده فکر می کند که با حرف های او موافق اید و میل دارید که مطالب بیش تری در این باره بشنوید. در حالی که امکان دارد این طور نباشد. اگر ساکت بنشینید و فقط بگویید بله. مردم فکر می کنند که دانش شما در مورد موضوع خیلی کم است. یا خیلی کند فکر می کنید و …. با اگاهی از این رفتارها میتوانید آنها را به گونه ای تغییر دهید که به نفع شما باشند. مثلا سرتان را وقتی تکان بدهید که واقعا با حرف های گوینده موافق هستید و همچنین خیلی ساکت ننشینید.
  • آثار رفتارهای خود را مشاهده کنید : یک رفتار را برای نمونه انتخاب کنید. مثلا تبسم کردن یا استفاده از دستگاه کپی به پاسخ هایی هم که دریافت می کنید، توجه کنید. آیا مردم هم به شما تبسم می کنند؟ آیا انها گفت و گو را اغاز می کنند ؟ آیا از شما تشکر می کنند؟

فرض کنیم که معمولا برای پاسخ دادن به تلفن هایی که به شما زده می شود، چند روز صبر می کنید. آیا فکر نمی کنید از این که بعد از چند رو.ز به آنها تلفن زده اید، از شما گلایه کنند؟ آیا آنها هم برای تلفن کردن به شما چند روز صبر می کنند؟

فرض کنید که شما در حال کپی کردن هستید و قرار هست حدود 500 صفحه کتاب را کپی کنید. در حالی که کسانی هم هستند که میخواهند فقط چند کپی بگیرند. آیا فکر نمی کنید که دیگران ناراحت می شوند و اعتراض می کنند؟ آیا از این که نگذاشتید شما تمام کپی های خود را بگیرید، کار بدی کرده اید؟ با درک اینکه چه طور رفتار و اعمالتان بر دیگران اثر می گذارد، میتوانید اعمال خود را تغییر دهید تا به گونه ای باشید که شما دوست بدارند.

  • قبول کنید که مردم برای پاسخ کردن به شما، راه های متفاوتی انتخاب می کنند: بعضی اوقات مردم میتوانند رک و بی پروا باشند. میدانی از این که من فقط چند کپی داشتم و تو اجازه ندادی خیلی ناراحت شدم اما گاهی اوقات آن قدر ظریف عمل می کنند که کسی متوجه آنها نمی شود.

درگاه پرداخت ePayBank.ir گزینه ای ایده آل برای صاحبان کسب و کارهای ایرانی