ازدواج

ازدواج موفق : بررسی رضایت از ازدواج در دانشجویان

Successful Marriage : A Study of Marital Satisfaction in Student

پژوهش حاضر به بررسی عواملی می پردازد که بر میزان رضایت از ازدواج تاثیر می گذارند. هدف اصلی پژوهش برجسته کردن عواملی است که با افزایش احساس رضایت از ازدواج، پایداری زندگی زناشویی را تضمین می کنند. نمونه انتخابی را 300 دانشجوی زن و مرد متاهل که به صورت نمونه در دسترس از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب انتخاب شدند، تشکیل دادند. تمامی آزمودنیها به دو پرسشنامه رضایت از ازدواج و پرسشنامه مشخصات فردی پاسخ دادند و بدین ترتیب، متغیرهای جنس، سالهای زندگی مشترک، سن همسر، اختلاف سنی با همسر، درآمد خانواده و شیوه آشنایی بررسی شدند. نتایج حاصل از تحلیل واریانس یک طرفه نشان دادند که جنس، سالهای زندگی مشترک، سن همسر و اختلاف سنی با همسر بر میزان رضایت از زندگی زناشویی موثرند اما عواملی مانند درآمد خانواده و شیوه آشنایی بر میزان رضایت افراد از ازدواج تاثیر نمی گذارند. نتایج به دست آمده، ضرورت مداخله های روانشناختی پیش از ازدواج و در طول زندگی زناشویی را مورد تایید قرار دادند.

واژه های کلیدی : رضایت از ازدواج، سالهای زندگی مشترک، اختلاف سنی با همسر، درآمد خانواده، شیوه آشنایی، دانسجو.

ارائه درگاه پرداخت بانکی برای دانش اموزان بالای 18 سال ، دانشجویان رشته های دانشگاهی

تشکیل خانواده، آرامش و اعتدال را برای جامعه به ارمغان می آورد و در صورتی که احساس زوجها نسبت به زندگی مشترک مطلوب باشد، آنان را از رفاه، امنیت و سلامت برخوردار می سازد، برآورد آنها را از تواناییهایشان افزایش می دهد، پذیرش مسوولیت و ایفای نقش والدینی را ترغیب می کند و کودکان را علیه فقر بیمه می سازد. (دوهرتی، لستر و لیگ، 1986 ).

زوجها با آرمان زندگی مشترک و برخورداری از حمایت و آرامش به سوی تشکیل خانواده گام برمیدارند، اما خانواده با هویتی به مثابه یک موجود زنده، تحول می یابد. از لحظه شروع زندگی مشترک تا پایان آن، موجودیت این نظام بالنده و در حال تحول با عبور از مراحل مختلف دگرگون می شود. از این رو انطباق و سازش یافتگی مجدد با مراحلی که برای مثال با تولد فرزندان، جدایی آنان از خانواده و یا بازنشستگی زوجها شکل می گیرند، امری ضروری است. حال اگر زوجها هنگام عبور از مراحل تحول، به روشهایی برای حل تعارضهای خود مجهز نباشند چه رخ خواهد داد؟ کانون خانواده ای که با یک دیدگاه آرمانی نگر می بایست آرامش را به زوجها، اعطا کند مبدل به صحنه جدالی خواهد شد که پایانی بر آن متصور نیست. همسران درگیر، به دلیل مواجهه با تعارضها، از کمبود انرژی روانی رنج خواهند برد و در ایفای نقش خود چه به عنوان همسر و چه به عنوان والد دچار مشکل خواهند شد.

 تحقیقات نشان می دهند که وجود تنیدگی در روابط، زوجها را به سوی احساس افسردگی سوق می دهد، احساسی که پیامد مستقیم آن کاهش سطح حرمت خود و خوداثربخشی زوجهاست. تزلزل در روابط خانوادگی، کودکان را نیز بی نصیب نخواهد گذاشت. فرزندان چنین خانواده هایی ناکامیهای را متحمل خواهند شد که تا پایان زندگی، آنان را درگیر خواهد ساخت ( شفر، ویکراما و کیت، 1998، وس، مارکویچ و دیل، 1999ف گالاگر، 2000)

در چنین شرایطی بازنگری مجدد روابط و کوشش در جهت حل مشکلات بین فردی ضروری است، اما در بسیاری از موارد همسران نسبت به عواملی که از ابتدا زمینه ساز مشکل است و یا در خلال عبور از مراحل مختلف تحول خانواده، مشکلاتی را در روابط ایجاد می کنند، هشیار ینستند. هیچ زوجی با تشکیل خانواده به گسستگی آن نمی اندیشد و به شروع ارتباطی که پر از تنیدگی، ناکامی و تعارض است تمایل ندارد. غالب زوجهایی که به دلیل تعارضهای موجود در زندگی مشترکشان وادار به ترک یکدیگر و جدایی شده اند، اظهار می کنند که در صورت هشیاری نسبت به عوامل موثر در پایداری زندگی زناشویی، میتوانستند زندگی بهتری را پی ریزی کنند ( فاورز و السن، 1989 ).

دستیابی به هشیاری مورد نظر، مستلزم بررسی عواملی است که احساس رضایت فرد را از ازدواج افزایش می دهد و در نهایت زندگی پایدارتری را برای وب فراهم می آورد. بنابراین در پژوهش حاضر کوشش شده تا با وارسی عوامل مختلفی که روال تحولی زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار می دهند، به عوامل افزایش دهنده احساس رضایت از ازدواج دست یافته شود.

بررسیها نشان داده اند افزایش احساس رضایت افراد از زندگی زناشویی منوط به وجود متغیرهای متعددی است که میتوان آنها را به دو مقوله اصلی تقسیم کرد:

  1. عواملی که پیش از ازدواج شکل گرفته اند و از آغاز زندگی مشترک سطح رضایت فرد را از ازدواج تحت تاثیر قرار می دهند.
  2. عواملی که در خلال زندگی مشترک مطرح می شوند و مستلزم برقراری سازش مجدد با شرایط جدید هستند.

در مقوله نخست عواملی مانند ویژگیهای شخصیت، نژاد، اعتقادات مذهبی، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، ازدواج پیشین همراه با وجود فرزند خوانده ها و آشنایی پیش از ازدواج قرار دارند.

تحقیقات نشان داده اند افراد نه تنها تمایل دارند با کسانی ازدواج کنند که از لحاظ خصوصیات جسمانی، تواناییهای شناختی و ویژگیهای شخصیتی با آنها همانند هستند، بلکه ازدواجهایی از پایداری و سلامت برخوردارند که هنگکام شروع زندگی مشترک، ویژگیهای شخصیتی زوجها مشابه باشند (کاسپی و هربنر، 1990). برخی از این ویژگیها مانند خودافشاگری و پنهان کاری با تاثیر بر روابط بین فردی پیش بینی کننده های مهمی برای تعیین میزان احساس رضایت از ازدواج به حساب می آیند ( سوکلسکی، 1996، فو و هوی، 1997، فینک نور وهازان ، 2000) . به هر حال، ارزیابی زوجها از ویژگیهای شخصیتی یکدیگر مبین تاثیر این خصوصیات بر میزان رضایت انان از زندگی مشترک است ( ویسمن، ابلاکر و وینستک، 2004 ).

نتایج بررسیهای به عمل آمده در مورد نژاد نیز، حاکی از پایداری بیشتر ازدواج بین هم نژادهاست. افزون بر این، پژوهشها نشان داده اند در بین اقوام مختلف، متغیرهای تشکیل دهنده احساس رضایت کلی از ازدواج متفاوت است ( گارسیا، 1999، ساستری،1999). از دیگر عواملی که پیش از ازدواج شکل می گیرد، اعتقادهای مذهبی است. تحقیقات نشان داده اند افزایش فعالیتهای مذهبی اگر چه روابط زناشویی، بهبود تعامل بین زوجها، کاهش تعارضها و مشکلات روزمره تاثیر نمی گذارند، اما میتواند با افزایش تعهد اخلاقی، احتمال توجه به طلاق را کاهش دهد ( ناکونزنی، شول و راجرز، 1995، فاکس و کلی، 1995، برنن، 2004). مشابهت علائق اوقات فراغت نیز بر میزان سازش یافتگی زناشویی موثر است ( بنی اسدی شهر بابک 1375 ).

بررسی تاثیر ازدواج پیشین و وجود فرزند خوانده ها نیز نشان داده است زوجهایی که برای نخستین بار ازدواج می کنند و افرادی که به دلیل از دست دادن همسر برای بار دوم ازدواج می کنند، بیش از زوجهایی که در ان یکی از همسران مطلقه است، احساس رضایت می کنند. با آنکه میزان رضایت قبلی از زندگی زناشویی با رضایت فعلی افراد مرتبط نیست و هیچ گونه همبستگی معناداری بین وقایع زندگی تنیدگی زای قبلی و رضایت از زندگی فعلی وجود ندارد، اما در صورتی که یکی از زوجها صاحب فرزندی از زندگی پیشین خود باشد، وجود فرزند خوانده، امکان بروز مشکلات زناشویی را افزایش می دهد ( فاورز و السن، 1989، هارلی، 1996، وایت و پترسن، 1996 ).

بررسی اثر جنس بر میزان رضایت از ازدواج نیز معناداری اثر این عامل بر احساس رضایت از زندگی را تایید می کند ( سلیمانیان، 1373، آنتیل و کاتن، 1988، لوی و السن، 1993، سوکلسکی،1996). نتایج این بررسیها نشان می دهند مردان بیش از زنان از زندگی شمترک خود احساس رضایت می کنند ( سلیمانیان، 1373ف لوی و السن، 1993). به نظر می رسد این امر میتواند از عدم مشارکت مردان در امور داخلی زندگی نشات گیرد به عبارت دیگر، اگر در زندگی مشترک، هر دو زوج از حقوق برابر برخوردار باشند مشکلات زندگی بر دوش یکی از همسران سنگینی نکند و ازدواج به عنوان مشارکت مورد توجه قرار گیرد، هردو جنس احساس رضایت یکسانی را تجربه خواهند کرد (آنتیل و کاتن، 1998).

در مورد میزان آشنایی پیش از ازدواج نیز بررسیها نشان داده اند کیفیت آشنایی پیش از ازدواج موجب افزایش احساس رضایت افراد از زندگی زناشویی می شود ( فورنیر، السن و دروکمن، 1983ف فاورز و السن، 1986، صیادپور، 1381).

دومین مقوله به عواملی اختصاص دارد که در خلال تحول خانواده، شرایط را تغییر می دهند و بر میزان رضایت از ازدواج بر حسب نوع مسائل مطرح شده تاثیر می گذارند. از بین این عوامل میتوان به روابط بین فردی، وجود کودکان، برخورداری از حمایتهای اجتماعی، نوع حرفه، سن، سالهای زندگی مشترک و وضعیت اقتصادی شااره کرد. در بررسی روابط بین فردی تحقیقات نشان داده اند تغییرات خلقی و توجیه نادرست رفتارها از سوی همسران به تعارض بین آنان دامن زده و با ایجاد اختلال در روابط بین فردی، میزان رضایت زوجها از زندگی مشترک را کاهش می دهد ( زالاسکی و گاکوسکا، 1978، شوتز، 1999، برنن، 2004 ).

توجه به نقش کودکان در میزان رضایت از ازدواج، ما را با نتایج بررسیهایی مواجه می سازد که نشان می دهند، وجود کودکان در پایداری ازدواج نقش موثری را ایفا می کند ( سوکلسکی، 1996) و تمایل به جلوگیری از مختل شدن روابط زناشویی را افزایش می دهد. با این حال، ویژگیهای کودکان مانند جنس و سن آنها اثر قابل توجهی بر تداوم زندگی زناشویی ندارند ( رزنیام و گیلبرتسن، 1995). در حالی که تعداد مناسب فرزندان در میزان رضایت از ازدواج از ازدواج نقش موثری را ایفا می کند ( خداپناهی، 1373، فاورز و السن، 1989 ).

کسب حمایتهای اجتماعی از سوی خانواده و دوستان، از دیگر منابعی است که به افزایش رضایت از ازدواج می انجامد. بررسیها نشان داده اند که خویشاوندان به منزله سدی در برابر عوامل تنیدگی زا عمل می کنند ( پرادهان و میسرا، 1995، کرادوک، 1996، سوکلسکی، 1996).

نوع حرفه نیز بر رضایت از ازدواج موثر است. کارگردانی که ساعت کار چرخشی دارند در مقایسه با آنهایی که کار ثابت دارند از نظم حرفه ای و ازدواجشان کمتر احساس رضایت می کنند ( فیصل فحد، 1996). بررسی وضعیت حرفه ای زنان و مردان و تاثیر آن بر رضایت زناشویی موید این مطلب است که داشتن کار تمام وقت و نیمه وقت به طور همزمان سطح رضایت از ازدواج را در مردان کاهش می دهد، در حالی که کارکردن زنان بر رضایتمندی زناشویی انان موثر نیست ( فاورز و السن، 1989). به عبارت دیگر تاثیر تنیدگیهای حرفه ای بر مردان بیش از زنان است و میزان رضایت آنان را از همسرانشان کاهش می دهد ( پرادهان میسرا، 1995، جاج و آیلس، 2004).

سن نیز از دیگر عواملی است که میزان رضایت افراد را از زندگی مشترک تحت تاثیر قرار می دهد. فاورز و السن ( 1989) در بررسی عوامل موثر بر رضایت از ازدواج دریافتند که میانگین سنی ازدواجهای راضی بیش از زوجهای ناراضی است. به اعتقاد این پژوهشگران در سنین بالاتر، دستیابی به مهارتهای مهار خود و از دست دادن دیدگاه غیرواقع بینانه موجب می شوند که افراد، سطح انتظارات خود را با واقعیت مطابقت دهند و از زندگی مشترک خود بیشتر لذت برند.

بررسی اثر تعداد سالهای زندگی مشترک نیز مبین سطوح بالای رضایتمندی زناشویی قبل از تولد فرزندان و بعد از ترک خانه توسط انان و کاهش احساس رضایت از زندگی مشترک در خلال سالهایی است که فرزندان خانواده به مدرسه می روند ( کار، 1999). این یافته ها مبین فشاری است که از سوی فرزندان بر والدین تحمیل می شود، فشاری که به کاهش رضایتمندی زناشویی می انجامد. یافته های فاورز والسن (1989) نیز مبنی بر احساس رضایت بیشتر در زوجهایی که مدت طولانی تری از ازدواجشان می گذرد، مطابقت دارد. هر چند این پژوهشگران، نتیجه بدست آمده را بر مبنای گذار افراد از مراحل بحرانی اولیه زندگی، سازش یافتن با شرایط جدید زندگی، پذیرش اشتراک در زندگی و دستیابی به ثبات و استحکام بیشتر در روابط توجیه کرده و به شرایط سنی و وضعیت تحصیلی فرزندان اشاره نکرده اند، مطابقت بین یافته های انان و میزان رضایتمندی زناشویی در خلال چرخه زندگی مشهود است.

رفاه اقتصادی نیز با کاهش سطح تنیدگی و ایجاد احساس ایمنی در زوجها شرایطی را ایجاد می کند که رضایت آنان را از زندگی مشترک افزایش می دهد. افراد مرفه به دلیل امکان فراهم آوردن شرایط محیطی و تربیتی بهتر برای خود و فرزندانشان، از آرامش روانی بیشتری برخوردارند و اعتماد به نفس بیشتری دارند. توانایی برقراری ارتباطهای اجتماعی در این افراد بیشتر است و به سبب برخورداری از روابط اجتماعی گسترده تر، از حمایتهای اجتماعی بیشتری نیز برخوردار و با تنیدگیهای کمتری مواجه می شوند. ( ناکونزنی، شول و راجرز، 1995، دی آنجلیس، 2004)

بنا به آنچه بیان شد، در پژوهش حاضر کوشش شده تا متغیرهایی که از آغاز تعیین کننده سطح رضایت از زندگی زناشویی اند ( جنس، سن همسر، اختلاف سنی با همسر و شیوه آشنایی ) و متغیرهایی که در خلال عبور از مراحل مختلف تحول خانواده بر ساخت خانواده و رضایت افراد از زندگی زناشویی اثر می کنند ( وضعیت اقتصادی و سالهای زندگی مشترک )، بررسی شوند.

با توجه به نتایج پژوهشها در مورد تاثیر جنس، وضعیت اقتصادی و سالهای زندگی مشترک، میتوان فرضیه های زیر را مطرح کرد:

  • مردان بیش از زنان در زندگی مشترک احساس رضایت می کنند.
  • رفاه اقتصادی میتواند احساس رضایت از زندگی زناشویی را افزایش دهد.
  • در سالهای اولیه زندگی و سالهایی که فرزندان خانواده به مدرسه نمی روند، میزان رضایت زوجها از ازدواج بیشتر است.

اما در مورد تاثیر سن همسر، اختلاف سنی با همسر و شیوه آشناییف به پژوهشهایی که بتوانند امکان ارائه فرضیه را فراهم اورند دست نیافتیم. بنابراین، بررسی عوامل اخیر به صورت سوال باقی خواهد ماند.

مقیاس اختصاری رضایت از ازدواج السن به بررسی میزان رضایت از ازدواج می پردازد و شامل چهار بعد ( رضایتمندی زناشویی، ارتباط، حل تعارض و تحریف آرمان گرایانه ) است. در این پرسشنامه، به استثنای مقیاس تحریف آرمان گرایانه، سه مقیاس دیگر، هر یک با ده ماده مورد ارزشیابی قرار می گیرند. آزمودنیها می بایست در هر 37 ماده پرسشنامه، درجه موافقت یا مخالفت خود را براساس مقیاسی پنج رتبه ای ( بسیار موافق، موافق، بی تفاوت، مخالف، بسیار مخالف ) تعیین کنند. دامنه نمره ها 37 تا 185 است.

بررسی قابلیت اعتماد و اعتبار پرسشنامه السن چندین بار در نمونه های مختلف مورد تایید قرار گرفته است. نخستین بار این بررسی بر مبنای پرسشنامه اصلی السن در نمونه خارجی، توسط السن، مک کویین، بارنس، لارسن، ماکسن و ویلسن (1983) صورت گرفت. در این بررسی، اعتبار پرسشنامه بر مبنای محاسبه همبستگی بین مقیاس فوق و مقیاس سازش یافتگی زناشویی لاک – والاس تعیین شد. ضرایب همبستگی به دست آمده، 0.73 در صورت پاسخگویی یک زوج و 0.81 هنگام استفاده از نمره های زوجها، برآورد شد.

قابلیت اهتماد مقیاس نیز بر مبنای محاسبه ضریب آلفا و همبستگی نتایج در آزمون – آزمون مجدد با فاصله چهار هفته بررسی شد. برمبنای این بررسی، ضرایب آلفا در مورد هشت مقیاس رضایتمندی زناشویی، تحریف آرمان گرایانه، ویژگیهای شخصیتی، ارتباط، حل تعارض، مدیریت مالی، ارتباط جنسی و جهت گیری مذهبی بیش از 0.80 بود. نتایج در مورد سه مقیاس فعالیت اوقات فراغت، ارتباط والدین و کودکان، خانواده و دوستان بیش از 0.70 و تنها در مورد نقشهای برابر، ضریب آلفا 0.68 تعیین شد.

همبستگی بین نتایج در اجرای با فاصله پرسشنامه نیز در تمام موارد به استثنای ارتباط بین نقشهای برابر، با اطمینان 0.99 معنادار بودن ارتباطها را مشخص ساخت.

سپس قابلیت اعتماد مقیاس اختصاری السن بر مبنای نمونه خارجی بررسی شد ( جدول 1 ). این بررسی نیز نتایج پیشین را تاکید کرد و در مورد تمامی زیر مقیاسها ( رضایتمندی زناشویی، ارتباط، حل تعارض و تحریف آرمان گرایانه ) ضرایب آلفا بیش از 0.83 گزارش شد. نتایج همبستگی در آزمون – آزمون مجدد نیز بیش از 0.80 بود.

بررسی قابلیت اعتماد پرسشنامه رضایت از ازدواج در ایران ( صیادپور، 1381 ) نیز در نمونه ایرانی ( n=300)  صورت گرفت. محاسبه آلفای کرونباخ در این نمونه نیز نشان داد که پرسشنامه مذکور از قابلیت اعتماد بالایی برخوردار است.

نتایج بدست آمده از اجرای تحلیل واریانس یک طرفه نشان دهنده تاثیر عامل جنس و سالهای زندگی مشترک بر میزان رضایت از ازدواج است. تاثیر هر دو عامل بر میزان رضایت از ازدواج، با 95% اطمینان قابل قبول است.

بررسی ارتباط بین سن همسر و اختلاف سنی با همسر بر میزان رضایت از ازدواج با ضریب اطمینان 99% مورد تایید قرار گرفته است.

بررسی تاثیر متغیرهای درامد خانواده و شیوه آشنایی بر میزان رضایت از ازدواج نشان می دهد که هیچ یک از این عوامل بر میزان رضایت از ازدواج تاثیر نمی گذارند.

بحث و تفسیر 

بررسی ارتباط بین جنس و میزان رضایت از ازدواج همسو با برخی از پژوهشهای انجام شده، تاثیر این عامل بر رضایت از ازدواج را تایید کرد و میزان احساس رضایت بیشتر مردان را نشان داد ( سلیمانیان، 1373، لوی و السن ، 1993 ).

این تفاوت را میتوان بر مبنای نظریه پذیرش نقش جنسی توجیه کرد. بر مبنای این نظریه، از دیدگاه سنتی، پذیرش رهبری و اسناد قدرت به مرد بیش از اسناد قدرت به زن است و در خانواده های سنتی زنان و مردان از نقشهای نابرابر برخوردارند. اما زنان سنتی نابرابری نقشها را در ازدواج به عنوان یک عامل نامطلوب در نظر نمی گیرند و از زندگی زناشویی خود لذت می برند، در حالی که به اعتقاد زنان غیر سنتی ازدواج باید بر مساوات مبتنی باشد و زنان و مردان هر دو می بایست در تصمیم گیری برای صاحب فرزند شدن، تربیت فرزندان و یا حل مسائل خانوادگی مشارکت داشته باشند. بنابراین زنان غیر سنتی هنگامی از زندگی زناشویی خود لذت می برند که از حقوق مساوی برخوردار باشند ( زالاسکی و گالوسکا، 1978 ). در جوامع امروزی نیز هر چند به ظاهر از تساوی حقوق دفاع می کنند، اما در عمل چه در سطح قوانین کلی جامعه و چه در سطح بازخوردهای بین فردی شاهد نادیده گرفتن این تساوی هستیم. بدین ترتیب در چنین جوامعی نارضایتی بیشتر زنان نسبت به مردان را میتوان به ارمانی نگری زنان در زمینه برخورداری از تساوی حقوق و عدم مطابقت آن با واقعیات موجود نسبت داد.

در پژوهش حاضر نیز به نظر می رسد، اشتغال به تحصیل گروهی از افراد نمونه ( 150 دانشجوی زن ) و تداخل آن با مسوولیتهای زندگی خانوادگی که عمدتا بر عهده زنان است، از یکسو و بی عدالتیهای اجتماعی اعمال شده مبتنی بر تمایز بین دو جنس و تفوق یک جنس بر دیگری ( مرد بر زن ) از سوی دیگر، زنان را در شرایط نامساوی با مردان قرار داده و رضایت آنان از زندگی مشترک را کاهش داده است.

در این پژوهش، بین سالهای زندگی مشترک و میزان رضایت از ازدواج نیز ارتباط معنادار وجود داشت و افرادی که تجربه زندگی مشترکشان کمتر از دو سال بود بیشترین احساس رضایت را از ازدواجشان عنوان کردند. این یافته، با نتایج پژوهشهای پیشین مبنی بر احساس رضایت بیشتر زوجهایی که فرزندانشان به مدرسه نمی روند ( کار، 1999 ) و زوجهای فاقد فرزند نسبت به زوجهای دارای فرزند ( سلیمانیان، 1373، خداپناهی، 1374 ) همسو است.

نمونه انتخابی پژوهش حاضر اغلب مشتمل بر زوجهای فاقد فرزند بود که سالهای نخست زندگی شان را سپری می کردند، سالهایی که بر مبنای مراحل تحول خانواده ( دووال و میلر، 1985 ) کم خطرترین دوران زندگی زناشویی را به خود اختصاص می دهند. در واقع، جاذبه زندگی مشترک و آرمان گرایی زوجها در سالهای آغازین زندگی مشترک، مانع مواجهه مستقیم همسران با واقعیتهای غیرقابل انکار و گاه تعارض برانگیز زندگی می شود و رضایتمندی زناشویی را در خلال این سالها، افزایش می دهد. بنابراین، با توجه به نتایج پژوهشهای پیشینف بالا بودن سطح رضایتمندی زناشویی در زوجهایی که سالهای اغازین زندگی مشترک خود را سپری می کرده و اغلب فاقد فرزند بوده اند، قابل توجیه است و تفاوت بین پژوهش اخیر و پژوهش فاورز و السن را میتوان به تفاوت نمونه های انتخابی نسبت داد.

برخلاف پژوهشهایی ( مانند فاورز والسن، 1989 ) که رضایت بیشتر را در زوجهای دارای میانگین سنی بالاتر نشان داده اند، در پژوهش حاضر این نکته برجسته شد که زوجهای جوانتر هر دو جنس، یعنی انهاییکه 20 تا 30 سال داشتند، احساس رضایت بیشتری می کردند. احتمالا این گروه سنی به دلیل توانمندیهای جسمانی بهتر و خستگی ناپذیری کمتر در مقایسه با گروه مسن ترف جو روانی مطلوبتری را در خانه برقرار می کنند که موجب افزایش احساس رضایت انان می شود.

بررسی ارتباط بین اختلاف سنی با همسر و میزان رضایت از ازدواج، نشان دهنده افزایش احساس رضایت در زوجهایی است که با همسران خود اختلاف سنی کمتری دارند. در این پژوهشف بیشترین احساس رضایت از سوی افرادی عنوان شد که با همسر خود کمتر از 5 سال اختلاف سنی داشتند. با توجه به نتایج به دست امده به نظر می رسد، اختلاف سنی بیشتر به سبب ایجاد فضای جسمانی، عاطفی و اجتماعی متفاوت برای هر یک از زوجها، امکان مشارکت و نزدیکی عاطفی افراد را به یکدیگر محدود می سازد و میزان رضایت انان را از ازدواج، کاهش می دهد.

بین سطح درامد خانواده و میزان رضایت از ازدواج برخلاف نتایج پژوهشهای پیشین ارتباط معنادار وجود ندارد. هر چند تحقیقات گذشته نشان داده اند که برخورداری از سطح درامد مناسب با ایجاد احساس امنیت روانی و اقتصادی، شرایط امن تر و با ثبات تری را برای زندگی زناشویی فراهم می سازد ( موسویف 1374، بنی اسدی شهر بابک، 1375، زالاسکی ، گالوسکا، 1978، ناکوتزنی و همکاران، 1995 )، تناقض نتیجه به دست آمده با تحقیقات قبلی را میتوان ناشی از محدودیت شرایط اقتصادی نمونه پژوهش دانست. در پژوهش حاضر بررسی تعداد افراد متعلق به سطوح درامدی متفاوت نشان می دهد که اغلب افراد در محدوده درامد مالی بین 500 هزار ریال و 2 میلیون ریال قرار دارند و از شرایط بالنسبیه مشابهی برخوردارند. بدین سبب نتیجه به دست آمده ناشی از مشابهت شرایط اقتصادی افراد نمونه است، نه عدم تاثیر سطح درامد مالی بر میزان رضایت از ازدواج در واقع محدودیت دامنه مالی افراد نمونه، امکان بررسی شرایط اقتصادی متفاوت را منتفی ساخته و موجب عدم تاثیر درامد خانواده بر رضایت از ازدواج شده است.

ارتباط بین شیوه آشنایی با میزان رضایت نیز مورد تایید قرار نگرفت. بدین ترتیب آشنایی از طریق خواستگاری، دوستی ، نسبت خانوادگی و یا همکار اداری بودن تاثیری بر میزان رضایت فرد از ازدواج نداشت. ناموثر بودن شیوه آشنایی بر میزان رضایت از ازدواج، میتواند نشان دهنده شناخت کم افراد از یکدیگر، حتی با وجود سابقه آشنایی طولانی مدت ( مانند نسبت خانوادگی ) باشد. در واقع سابقه آشنایی از طریق افزایش طول مدت ارتباط موجب فراهم اوردن زمان مناسب برای کسب شناخت بهتر، انتخاب مناسبتر و در نهایت احساس رضایت بیشتر از ازدواج می شود. بنابراین می بایست انتظار داشت که مدت و شیوه آشنایی بر میزان رضایت زوجها تاثیر گذارد. اما نتیجه به دست آمده برخلاف انتظارف مبین کوشش ناچیز افراد، در جهت کسب شناخت از همسرانشان پیش از ازدواج است. بنابراین بر مبنای پژوهش حاضر احساس رضایت از ازدواج را نمیتوان به شیوه آشنایی زوجها پیش از ازدواج و یا طول مدت این آشنایی نسبت داد. در واقع آنچه احساس رضایت از زندگی زناشویی را تحت تاثیر قرار می دهد. کیفیت آشنایی پیش از ازدواج است .

در یک جمع بندی کلی با در نظر گرفتن تاثیر متغیرهای مختلف مانند اختلاف سنی با همسر، سالهای زندگی مشترک و … لزوم مداخله های روانشناختی پیش از ازدواج و در طول ازدواج مطرح می شود.

مداخله های پیش از ازدواج مشتمل بر بررسی الگوی روابط بین فردی و اجتماعی، تعیین سطح پایداری هیجانی زوجها و … است. در این زمینه نیرومند ترین و جامع تریم پرسشنامه پیش از ازدواج توسط السن، فورنیر و دراکمن در 1978 طراحی شده است ( فورنیر،السن و دراکمن، 1983). با استفاده از این ابزار میتوان به نقاط ضعفی که بر زندگی مشترک تاثیر خواهند گذاشت، پی برد.

افزون بر ان، بررسیها اثر برنامه های بهدشات روانی و یا روشهایی مانند ( تمرین برای غنی سازی ازدواج ) و یا برنامه های ( کمک به خود ) را در پایداری زندگی زناشویی مشخص کرده اند ( هاولی والن، 1995، فورنیر و السن، 1986 ) و نشان داده اند که در طول زندگی زناشویی نیز میتوان با بررسی مراحل تحول خانواده مانند تولد فرزندان، کهولت و … ( دووال و میلر، 1985 ) به استحکام بنیان ازدواج کمک کرد.

این نکته نیز باید خاطر نشان شود که به دلیل محدودیتهای انتخاب ( بررسی دانشجویان متاهل ) و مشابهت های افراد نمونه در بسیاری از موارد ( مانند وضعیت اقتصادی، دامنه سنی و … )، اجرای پژوهش در گروههای سنی گسترده تر و سطوح اجتماعی – اقتصادی متفاوت مفید خواهد بود.