انگیزش
در دهه 1920 سائقه به جای غریزه برای تبیین رفتار به کار رفت سائقه حالتی از بر انگیختگی است که به دلیل یک نیاززیستی ایجاد می شود مثل نیاز به آب و غذا که سائقه تشنگی و گرسنگی را به وجود می آورندو فرد می کوشد با یافتن آب و غذا سائقه را کاهش دهد . در اینجا لازم است بین سائقه و نیاز که به جای یکدیگر به کار می روند تمایز قائل شد .سائقه انرژی حرکت را فراهم می کند مثل موتور اتومبیل است که نیرو دهنده و انرژی بخش است ولی جهت دهنده نیست منظور از نیاز یک حالت محرومیت و کمبود درونی است در حالی که سائقه محرک بر طرف کردن این وضعیت است نیاز و سائقه با هم یکی نیستند همیشه این گونه نیست که وقتی نیاز شدید تر می شود سائقه هم شدید تر شود .برای مثال وقتی فرد از شدت گرسنگی بی تاب میشود به طور مرتب گرسنگی وی تشدید میشود ممکن است چنان ضعیف شود که سائقه برای یافتن خوراک در وی تضعیف گردد.
بدن به حفظ یک محیط داخلی پایدارتمایل دارد .وقتی دمای عادی بدن تغییر می کند سازو کارهایی به کار می افتد تا وضع عادی دوباره برقرار شود بنا بر این دمای بدن فقط چند درجه ای کم و زیاد می شود.مثلادر هوای سرد ،با لرزیدن و انقباض رگهای خونی و در هوای گرم با عرق کردن و انبساط رگها دما در حالت متعادل و حد طبیعی حفظ می گردد.
نیاز از این منظر، یعنی هر نوع عدم تعادل فیزیولوژیک و وقتی تعادل مجددا برقرار شد سائقه کاهش می یابد و فعالیت بر انگیخته شدن متوقف می شود.روانشناسان سعی دارند که تعادل زیستی را علاوه بر فیزیولوژی به جنبه های روانی نیر تسری دهند وعدم تعادل روانی رانیزباآن تبیین کنند.
روانشناسان دردهه 1950 نظریه کاهش سائقه رابرای تبیین رفتارهای انسان مناسب نیافتند ومفهوم نیازتوجه بیشتری راجلب کرد. علاوه برآن انسان تنهابراساس سائقه ها ونیازهای درونی رفتارنمی کند ، بلکه بخشی ازرفتارهای وی بامحرکهای خارجی که هدف یامشوق نامیده میشود برانگیخته میشوند. لذا امروزه نیازوهدف درتبیین انگیزش درهمه کتابهای رفتارسازمانی مورد توجه اند.
ارایه درگاه پرداخت بانکی ePayBank.ir برای روانشناسان و کیلینیک های روانپزشکی
نیازهای اولیه و ثانویه
روانشناسان معتقدند که بعضی ازنیارها غیراکتسابی ، زیستن یافیزیولوژیکی اند . این نیازهامانند گرسنگی ، تشنگی ، خواب ، غریزه جنسی،فرارازدرد، توجه به مادیات ورفاه مادی – معمولا” نیازهای مادی نامیده میشوند. برای اینکه یک نیازاولیه تلقی شود باید دارای دوویژگی باشد :
1 – غیراکتسابی وغریزی باشد.
2 – مبنای فیزیولوژیک داشته باشد.
نیازهای ثانویه ، غیرفیزیولوژیک واکتسابی ومرتبط بابحث یادگیری اند.
نیازوانگیزه ای که قابل یادگیری باشد ثانویه تلقی میشود . نیازبه کسب موفقیت، نیازبه قدرت، نیازبه تعلق ‘ نیازبه احترام ونیازبه امنیت نمونه هایی ازنیازهای ثانویه اند.
علاوه بردونیازفوق عده ای بین نیازهای اولیه وثانویه ، نیازهای دیگری تحت عنوان انگیزه های عمومی رامطرح میکنند که غیرفیزیولوژیک وغیراکتسابی اند . برخلاف نیازهای اولیه که پس ازارضا موجب کاهش وتحریک میشوند ، این نیازهاسطح تحریک وتنش فرد راافزایش میدهند. ازاینرو(( انگیزه های محرک )) نیزنامیده میشود . انگیزه هایی مثل کنجکاوی ودستاویز قراردادن دیگران دراین طبقه قرار میگیرند.
نظریه های انگیزش
دراین کتاب نظریه های محتوایی انگیزش درقالب نظریه های مازلو، هرزبرگ ، آلدرفر و مک کللند توضیح داده میشود . پس ازآن نظریه های فرآیندی روم ، پورترولاولروآدامز تحلیل خواهد شد.
دراینجا به تحلیل این چهارنظریه پرداخته میشود:
1 – سلسه مراتب نیازهای مازلو
2 – نظریه دوعاملی هرزبرگ
3 – نظریه نیازهای سه گانه ( ERG ) آْدرفر
4 – نظریه های نیازهای اکتسابی مک کللند
مازلو ازپیشگامان روان شناسی مثبت و یا روانشناسی رشد وسلامت است.
مازلو فعال است ودرجهت خود شکوفایی تلاش می کند.
شاید بتوان ادعا کرد که اساسی ترین نظریه انگیزش ، نظریه نیازهای مازلواست .
بنظر وی نیازهای انگیزه اننده انسان به ترتیب وبصورت سلسه مراتبی ظاهرمیشود. نیازی که برآورده شد دیگرانگیزاننده نیست ، ازاین رو سطح بعدی ظاهرمیشود وشخص رابرمی انگیزاند . مازلو دونوع نیازراازهم متمایزکرد: نیازها وانگیزه های کمبود ( D ) ونیازهاوانگیزه های وجود یابودن (B ) قدرت انگیزه ونیازهای کمبود بسیارزیاد است واساسی تلقی میشود چراکه برای بقای انسان ضروری است. برای این که فرد به انگیزه B توجه کند باید انگیزه های D ارضا شده باشند. این دونیازبه پنج سطح تقسیم میشوند:
نیازهای ایمنی :
ازجمله این نیازها به امنیت جانی ، مالی وکاری ورهایی ازنگرانی ووحشت نسبت به آینده اشاره کرد.
ارضای نیازاحترام موجب اعتماد به نفس ، احساس تشخیص وحیثیت واحساس منزلت میشود.
پایگاه به رتبه نسبی فرد درجمع ، گروه ، سازمان یاجامعه اشاره دارد.
2 – نظریه دوعاملی هرزبرگ
هرزبرگ معتقد است که رابطه فرد باکارش یک رابطه اساسی است ونگرش فرد به کارش موجب شکست یاموفقیت وی میشود.
این پاسخها بارضایت شغلی رابطه معنی داری دارند همچون پیشرفت ، شناسایی ، ماهیت کار، مسئولیت ، رشد وترقی وبرخی ازآنهابانارضایتی رابطه معنی داردارند همچون سیاست سازمان ، مدیریت و سرپرستی ‘ شراط کاری وحقوق.
برخلاف تفکرسنتی که رضایت رانقطه مقابل نارضایتی می دانست، هرزبرگ تصوردیگری ارائه کرد که درآن رضایت نقطه مقابل نارضایتی نیست واین دو دریک پیوستارواحد قرارندارند.
درمدل هرزبرگ ، برطرف کردن هوامل نارضایتی الزاما” به رضایت شغلی منجرنخواهد شد. هواملی که به رضایت شغلی منجرمیشود متفاوت ازعواملی هستند که به نارضایتی شغلی می انجامند. مدیران وقتی عوامل نارضایتی شغلی رابرطرف میکنند آرامش رابرای افراد سازمان به بارمی آورند ولی این امربه یقین باعث انگیزش آنها نخواهد شد.
3 – نظریه های نیازهای سه گانه (ERG ) آلدرفر
سه دسته زیستی ، ارتباطی ، رشد
1- نیازهای زیستی که به نیازهای فیزیولوژیک برای بقاوحیات اشاره دارد وبانیازهای فیزیولوژیک وایمنی مازلو تطابق دارد
2- نیازهای ارتباطی که نیازهای بین افراد وگروهها رامد نظرقرارمی دهد وبانیازهای تعلق مازلو تطابق دارد.
3- نیازهای رشد که میل فرد به رشد وتوسعه به تصویرمی کشد وبانیازهای احترام وخود شکوفایی مازلو تطابق دارد.
نظریه ERG دوتفاوت اساسی باسلسه مراتب مازلودارد : اول اینکه به عقیده مازلو رفتار، درهرلحظه معین اززمان، تحت تاثیرشدیدترین نیازاست ، درحالی که درنظرآلدرفر‘ درهرلحظه معین اززمان ، بیش ازیک نوع نیازتعیین کننده رفتاراست، یعنی به طورهم زمان ممکن است فرد درپی ارضای هرسه نیازبرآید. دوم اینکه نظریه مازلو بیان میداردکه باارضای نیاز پایین ، پیشرفت به نیازبالارخ می دهد’ یعنی فرآیند (( ارضا- پیشرفت )) مطرح است درحالی که آلدرفر فرآیند (( ناکامی – بازگشت ))
مازلو معتقد است که فرد دریک نیاز مشخص می ماند تا این نیازارضا شود ولی آلدرفرعقیده دارد اگر که نیازهای رده بالاترارضا نشود وشخص ناکام شود، میل وتاکید بیشتری برارضای بیشتری نیارهای رده پایین ترخواهد داشت برای مثال اگر فرد نتواند نیازهای اجتماعی ورابطه بادیگران راارضا کند ، درپی کسب پول بیشتروشغل بهتربرمِی آید.
4 – نظریه نیازهای اکتسابی مک کللند
مک کللند برخلاف اندیشمندان قبل ازخود معتقد است که نیازها اکتسابی اند ومیتوان آنها راآموزش داد.
1- نیاز به توفیق یا موفقیت طلبی:تلاش در جهت کسب موفقیت با رعایت قواعد تعیین شده
2- نیاز به قدرت : وادار کردن دیگران به انجام دادن رفتارهای متناسب با خواسته های خود،میل به کنترل و اعمال نفوذ بر دیگران
3- نیاز به تعلق: تمایل به ایجاد ارتباط و د وستی با دیگران، میل به دوست داشته شدن ،پذیرش و تائید.
موفقیت طلبان از کارهائی که در آنها شانس نقش دارد متنفرندو لذتی از آن موفقیت نمی برند چون آن را حاصل تلاش خود نمی دانند،نتیجه کار را حتی در صورت شکست به عهده می گیرند و به حساب شانس نمی گذارند ،از انجام کارهای بسیارساده یا بسیار سخت (غیرممکن)گریزانندو کارهائی را دوست دارند که احتمال موفقیت و شکست آنها50-50 باشد.
در فعالیتهای تجاری به ویژه مدیریت واحدهای کوچک یا واحدهای مستقل درشرکتهای بزرگ بسیارموفق نشان داده اند.نیاز به قدرت در مدیریت لازم و انگیزاننده بسیار قوی است.
موفقیت طلبان ترجیح میدهند کارهای خود را به تنهائی انجام دهندو قدرت همکاری با دیگران را ندارند.حتی نمی توانند بخشی از کارهارا به دیگران تفویض کنند،بنابر این معمولا مدیران خوبی نیستند.
نظریه های محتوایی به شناسائی علتهای انگیزش افراد می پردازند که موجب رفتارمی شوند.در مقابل نظریه های فرایندی به پیشینه های شناختی متعادل اشاره دارند که فرایند پیچیده انگیزش را تبیین می کنند.در این میان نظریه انتظاربرابری و هدفگذاری به عنوان نظریه های فرایندی –شناختی مورد بحث قرار می گیرد.
مبانی فکری نظریه انتظار یا نظریه ارزش –ابزار انتظار به روانشناسی شناختی و مفروضات مطلوبیت گرائی اقتصاد کلاسیک بر می گردد.
ارزش
منظور از ارزش ،اهمیت و الویتی است که پیامد خاصی برای فرد دارد.
ابزار
پیامدها را می توان در زنجیره ای در نظر گرفت که در آن پیامدهای رده اول ابزار تحقق پیامدهای رده دوم اند.استادیاری که عملکرد بسیار بالائی (پیامد رده اول)از خود نشان میدهد در جهت نیل به مرتبه دانشیاری(پیامد رده دوم)است،یعنی عملکرد بالا ابزاری جهت تحقق دانشیاری است.
انتظار
شاید در نگاه اول انتظار با ابزاری بودن مشابه تلقی شود،ولی این دو کاملا متفاوتند.انتظار،تلاشهای فرد برای نیل به پیامد های رده اول و به عبارت دیگر احتمال منجر شدن تلاش خاص به پیامد رده اول خاص است (( E P1 ؛ در حالی که ابزاری بودن،پیامدهای رده اول را به پیامدهای رده دوم مرتبط می سازد است(( P O 2؛ به عبارت دیگر به میزان منجرشدن پیامدهای رده اول به پیامدهای رده دوم دلال دارد
نظریه های محتوائی به این موضوع نمی پردازد که چه نیازهائی اعضا سازمان را بر می انگیزاند؛ بنابراین راه حلی برای حل مشکلات انگیزشی کارکنان ارائه نمی کند به کارگیری نظریه انتظار در سازمان مشکل تر از نظریه های محتوائی است.مدیران سازمانها نظریه های محتوائی را که تا حدودی انگیزش انسانی را ساده سازی کرده اند راحت تر می فهمند و به کار می گیرند ولی نظریه انتظاربه دلیل پیچیدگی از لحاظ درک بسیار مشکل ترو از لحاظ کاربرد پردردسر تر است.چراکه نظریه انتظاردر اتخاذ تصمیمات انگیزشی کمکی به مدیران نمی کند و در حل مشکلات انگیزشی راه حل ساده برای آ نها ندارد
- . Effort to performance
- Performance to outcomes and valences
نکته جالب توجه در این مدل پاداشهائی است که عملکرد به دنبال دارد .پاداشها و ادراک از منصفانه بودن آنهامیزان رضایت را تعیین می کند؛یعنی بر خلاف تفکر سنتی که رضایت را علت عملکرد میدانست اینجاعملکرد علت رضایت تلقی می شود.
مضامین علمی نظریه انتظار
مدل پورتر-لاور مبنای تحقیقات زیادی قرار گرفته است و تحقیقات تجربی زیادی آن را در عمل تائیدو ضمن تاکید بر اهمیت پاداش به ویژه پاداشهای اقتضائی آثار پیچیده فرایندهای شناختی ارتباطی با پاداش و پیامدهای دیگررا در سازمان یاد آور شده اند
نظریه برابری
ریشه های نظریه برابری را می توان در نظریه عدالت ،نظریه مبادله ،و نظریه ناهمسانی شناختی جستجو کرد.نابرابری زمانی رخ می دهد که فرد اداراک می کند نسبت پیامدهای وی به داده ها با نسبت پیامدها به داده های فرد دیگر همسطح با خودش یعنی مرجع مقایسه نابرابر(نابرابری مثبت یا منفی)استو برابری زمانی رخ میدهد که این نسبت یکسان باشد.
1- عدالت توزیعی
به ارزیابی شناختی فرد از منصفانه بودن مقادیر و تخصیص پاداشها اشاره دارد .انسانهای بهنجار بر این باورند که باید به هر کس به اندازه ای که شایستگی دارد منابع و امتیازات تخصیص یابد.
2- عدالت رویه ای
دربحث عدالت رویه ای توجه به تفاوت بین تساوی و برابری برای مدیران حائز اهمیت است.تساوی در سازمان یعنی تنظیم رویه ها به گونه ای که مثلا فرصت ارتقا برای همه زن و مرد یکسان باشد و تبعیضی در رویه ها صورت نگیرد،ولی برابری به معنی تنظیم رویه ها به گونه ای است که افرادواجد شرایط ارتقا یابند.
3- عدالت مراوده ای
عدایت رویه ای به مبادله بین فرد و سازمان اشاره دارد ولی عدالت مراوده ای به مبادله بین افراد بر می گردد و ریشه در نظریه مبادله اجتماعی دارد.