بهبود مســتمر فرآیند

بهبود مســتمر فرآیند (CPI)

تشریح محیط هاى کسب و کار، بررسى کیفیت و هزینه هاى ناشى از آن، مدیریت و رهبرى و به طور کلى دستیابى به بهبود مستمر در فرآیند تولید یا خدمات، از جمله شاخص هاى اساسى در صنعت مى باشد.

در صورتی شرکت شما در زمینه مشاوره برای اخذ و ارایه گواهینامه های ایزو فعال می باشد میتوانید خدمات صدور گواهینامه شرکت خویش را در MyCityAd.ir درج آگهی کنید.

ارایه درگاه پرداخت ePayBank.ir برای شرکتهای خصوصی صادرکننده گواهینامه ایزو و دوره های آموزشی آنلاین و خصوصی برای مدرسینی که از TeamViewer برای آموزش دادن استفاده میکنند

در این مقاله سعى شده است با توجه به ضرورت پیاده سازى بهبود مستمر فرآیند در سازمان هاى امروزى، با توجه به وضعیت بازارهاى جهانى ضمن عناوینى چون تعریف، فلسفه وجودى، ضرورت بهبود مستمر فرآیند این مقوله را روشن ساخته و در ادامه با تشریح ابزار هاى لازم جهت پیاده سازى آن، همچنین هزینه هاى کیفیت وگام هاى اساسى به نتیجه گیرى در این زمینه دست یابیم.

وقتى به مراحل اخذ گواهینامه هاى ایزو در سازمان ها مى پردازیم، مشاهده مى شود که آنچه مهمتر است فعالیت هاى پس از کسب گواهینامه هاست، چنانچه در اکثر مواقع پس ازماه ها تلاش جهت کسب این گواهینامه ها با صدور نظر تیم ممیزى مبنى بر صلاحیت لازم و معرفى جهت صدور گواهى نامه خوشحالى همه جا را فرا مى گیرد، ولى آیا این پایان راه است. . . . ؟ آیا مسیرى که اینچنین به دست آمده است نباید پیموده شود تا به مقصد نهایى رسد؟ اگرچه کیفیت مقصد معینى ندارد و مسیرى است که انتهاى آن نامحدود است، پس مساله اساسى ضرورت بهبود مستمر پس از کسب گواهینامه هاى ایزو است.

 با اشاره به شرکتهاى که در اجراى T. Q. Mبا مشکل مواجه هستند، مى توان دریافت که این مشکلات ناشى از عدم آگاهى و درک لازم از مفهوم T. Q. Mاست. به همین دلیل بسیارى از مدیران شرکت هاى تولیدى، این سیستم را شکست خورده مى پندارند. در حالى که مفهوم این سیستم یک مفهوم قابل درک وزنده است و در بسیارى ا ز شرکت هاى پیشرفته جاى خود را یافته و کاربردى بودن خود را ثابت کرده است به همین دلیل براى آنکه این تفکر منفى از بین برود و مفاهیم اساسى این سیستم به طور شفاف بیان شــود، اسم آن را (CPI) یا Continuous Process Improvement گذاشته اند که در آن درباره اصول T. Q. Mبحث مى شود. CPI به معناى این است که به اصطلاح امروز بهتر از دیروز و فردا بهتر از دیروز باشیم و فلسفه آن عبارت است از بهبود مستمر و غیر قابل پایان یا بى انتها که کلیه فرآیندها را سیستماتیک زیر چاقوى تشریح مى برد و کلیه ضایعات را برمبناى پیشگیرى حذف مى کند، در اصل چیزى نیست جز این که ضایعات به هیچ وجه تولید نشوند و ضایعات همان کاربرد هرگونه منبع است که مشترى حاضر نیست به خاطر آن پول بپردازد.

اصولا براى هر حرکت باید محیط خود را بشناسیم و ما در مقطعى از تاریخ قرار گرفته ایم که بازارهاى جهانى بسیار فعال هستند به همین خاطر کشورهاى صنعتى براى رشد کارایى خود بازارشان را تعیین و سهم بازار ها را پیدا مى کنند، براى نمونه کشور ژاپن را مى توان نام برد که در کشورهاى آمریکاى جنوبى تقریبا مجانى جاده مى سازد و نیروگاه برق ایجاد مى کند، زیرا با جاده سازى مى تواند اتومبیل هاى خود را به فروش برساند و با ایجاد نیروگاه برق مى تواند برق را وارد منازل کرده و وسایل برقى خود را به راحتى بفروشد پس با این شیوه مى توان بازارها را براى محصولات خود گسترش داد. باید توجه داشت چنانچه بخواهیم در عرصه صنعت وتولید ادامه حــیات یابیم و در جــهان حرفى براى گفتن داشته باشیم باید جهانى فکر کنیم و مشتریان خود را جهانى قرار دهیم، چرا که در بازار جهانى یا در بحث رقابت این مشترى است که رقابت ها را شکل مى دهد. مشتریان آگاه مى دانند که چه مى خواهند و ما نیزباید از این ویژگى مشتریان الهام بگیریم. همه ما میدانیم که یک مشترى جهانى کالایى را مى خواهد که بالاترین کیفیت و یا کمترین هزینه را داشته

باشد ودر کوتاهترین مدت تولید شده باشد و نکته مهمتر داشتن بهترین سرویس و خدمات است. پس اگر خود را به یک بازار داخلى وابسته کنیم از آنجا که این بازار دائمى نیست با کنار رفتن شرایط استثنایى باواقعیات تلخى مواجه خواهیم شد.

تکنولوژى هاى جدید هر روز بیشتر به بازار ارائه مى شوند، نوع مواد تغییر مى یابند و هزینه ها رو به افزایش است،  اگر خود را مجهز تر نسازیم در بازار رقابتى در سطح جهان بلعیده خواهیم شد. اما به راستى راه حل چیست. . . . . . ؟ شاید بتوان گفت راه حل در داشتن شناخت عمیق از مشتریان جهانى است، یعنى به مشتریان باید با دیدى وسیع نگریست و معیارى به نام کیفیت را براى آن ها قرار داد. باید به دنبال مشتریان جهانى براى خود باشیم و بدانیم خواسته هاى آنان چیست تا بتوانیم با محصولات خود این خواسته ها را برآورده ساخته و زمینه رشد و توسعه خود را فراهم سازیم، اما این نکته که براى برآورده ساختن نیاز هاى مشتریان خارجى باید به نیازهاى مشتریان داخلى نیز توجه نمود، روشن مى سازد که پرداختن به مشتریان خارجى بدون توجه به مشتریان داخلى ما را چندان به راه دور نخواهد برد. پس آنچه استنباط مى شود این است که براى کسب سهمى از بازار براى محصولات خود در درجه اول باید به مشتریان و شناخت نیاز هاى آنان توجه کرد و در درجه دوم توجه به معیار مشتریان است که شاخص ترین معیار کیفیت است. با چنین مقدمه اى مى توان به بحث در زمینه ابزار هایى که براى رسیدن به کیفیت برتر وجود دارد اشاره نمود از آن جمله نقش بهبود مستمر فرآیند یا همان CPI در این زمینه است.

به کمک CPIبه تمام اهداف کیفى خود دست مى یابیم، طورى که تمام نیروى انسانى در تعین و شناسایى مسایل کیفیتى دخالت دارند به این صورت که فرآیند در بالاترین حد توانایى خود نگه داشته مى شود و دایم به دنبال حل همه جانبه مسایل کیفى خواهد بود.

ما وقتى مى توانیم ادعا کنیم که به کیفیت رسیده ایم که خواست مشتریان خود را برآورده سازیم و حتى از آن عبور کنیم. علاوه بر آن دسته از خواسته هاى مشتریان که نوشته شده و مشخص است ما باید به دنبال این باشیم تا دسته دیگر از خواسته ها که در حالت انتظار مى باشند را کشف و به آن ها بپردازیم. با یک محاسبه ساده مى توان دریافت که در واقع کیفیت هزینه آنچنانى ندارد. در این جهت مى توان با محاسبه اقلام هزینه هاى کیفى هر واحد چون هزینه هاى پیشگیرى، ارزیابى، شکست هاى درونى نظیر ضایعات و هزینه نهایى محصول بد وقتى در پایان خط تولید حاصل مى شود، هزینه بر واحد محصول براى رسیدن به کیفیت مطلوب را محاسبه کرد.

توجه به این نکته که کیفیت باید در درون محصول گنجانده شود براى آن دسته از واحد هایى که هزینه مى کنند اما کیفیت محصولشان افزایش نمى یابد، ضرورى است. مى توان گفت یکى از مزایاى به کار گیرى CPIرسیدن به همین نکته است، چرا که اگرچه در ظاهر با به کارگیرى آن جلوى خرابى ها گرفته شده و صرفه جویى مى شود ولى در اصل صرفه جویى نهایى همان نهادینه شدن تفکر کیفیتى در درون هر واحد است. ونهادینه شدن مفهوم کیفیت بدان معنى است که هیچکس نمى تواند جنس بد تولید کند ویا به خود اجازه دهد جنس معیوب را در خط تولید به بخش بعدى بفرستد، در نتیجه محصول در پایان خط تولید با کیفیت خوب حاصل مى شود.

با نگاهى به آمار منتشر شده مى توان دریافت که 80 درصد از کیفیت و هزینه هاى تولید در مرحله طراحى و توسعه تعیین مى شود و این بدان معنى است که باید در بخش طراحى و توسعه به فکر کیفیت بود و در این بخش است که کیفیت نهادینه مى شود و نتایج کیفى در خط تولید به واقعیت تبدیل مى شود. باید پذیرفت که شرایط محیطى در تولید و افزایش کیفیت اصل مهمى است و  CPIتنها راه ادامه حیات واحد تولیدى است که در این زمینه نقش رهبرى و هدایت و تامین منابع براى پیاده کردن آن بسیار اساسى است. مواردى چون داشتن خط مشى ثابت و معین، تلقى کردن نیروى انسانى به عنوان بالاترین سرمایه، تعهد مدیریت و ارتباطات صحیح در آگاهى پرسنل و پیاده سازى یک سیستم قدردانى و انگیزشى از جمله گام هاى اساسى است که باید جهت پیاده سازى CPIبرداشته شود.  به طور کلى باید بتوانیم جهت گیرى حرکتى خود را مشخص سازیم چنانچه مهلکترین بیمارى براى یک سازمان نداشتن خط مشى معین است که بقیه بتوانند حول محور آن خود را تنظیم و اهدافى را براى خود تعریف کنند. بسیار بجاست که جهت پیاده سازى بهبود مستمر، خط مشى و تعهد مدیریت نوشته شود و پس از مضاء مدیریت، نگهدارى شود تا بدین وسیله پیمان دستیابى به کیفیت در هیچ جاى تولید فراموش نشود. و اما بحث ارتباطات و آموزش که چیزى جز تشکیل کمیته هاى راهبردى و جلــسات تناوبى مدیریت، تشــریح قابلیت هاى CPIبراى پرسنل ویا تهیه خبرنامه اى مربوط به اخبارCPI و امورى دیگر در این زمینه ها نیست تا بدین وسیله بهبود دائمى فرآیندها جزیى از شرح شغل هر شخص قرار گیرد، که این امور، هم آموزش کارکنان و هم در اختیار گــذاشتن ابزار را مى طلبد. به نظر مى رسد این گونه مى توان بسیارى از اشکالات عملى یا تاکیدى را رفع نموده و هرگونه شک وشبه را برطرف نمود. و امـا پیاده سـازى یـک سیسـتم قدردانـى و انگیزشـى بـه عنـوان ابـزارى جهـت ضمانـت موثـر بـودن CPIعمـل خواهـد کـرد، چنانچـه بـا آمـوزش تمامى افـراد در سـطح مدیریـت عامـل تـا پاییـن تریـن رده سـازمان در زمینـه روش علمى حـل مسـائل و کار گروهـى و ارائـه پیشـنهادات و تصویـب و اجرایى کـردن آنهـا در سـطح سـازمان، انتشـار پیشـنهادات برتر در خبرنامه و تقدیر از آن ها به عنوان ابزار انگیزشـى عمـل خواهـد نمود. چنانچه براى مثال سود حاصل از اجرایى شدن این پیشنهاد به افراد تیم پیشنهاد دهنده داده شود با این کار، کل سیستم پاداش از فرد به تیم منتقل شده و در نتیجه رقابت بین تیم ها شکل مى گیرد و خوب مى دانیم که این تیم ها همان چرخه کیفیت در مدیریت ژاپنى هستند. به عبارتى دیگر با این شیوه سیستم مدیریت عدم تمرکز از طریق CPIتشکیل مى شود.

پـس چنانچـه از توضیحـات بـر مى آیـد CPIتنهـا بـا برداشـتن گام هاى ذکر شـده بـه دسـت خواهـد آمـد و آنچه مهمتراسـت اثراتى اسـت کـه پیاده سـازى CPIدر سـازمان به جـاى خواهد گذاشـت.